بررسی تاثیر اختلالات شخصیت در زندگی شخصی مان


اختلالات شخصیت چیست؟

اختلالات شخصیت به انگلیسی personality disorder، اختلالاتی هستند که در حیطه ی شخصیت بروز پیدا میکنند.
اختلالات شخصیت مستقیما با جنبه های روانی فردی در ارتباط هستند و بررسی میشوند.

اختلالات شخصیت شامل فهرست  زیر میباشند: ( راجع به هر کدام از آنها در پست های قبلی صحبت شده یا خواهد شد.)

  1. اختلال شخصیت مرزی
  2. اختلال شخصیت نمایشی
  3. اختلال شخصیت پارانوئید
  4. اختلال شخصیت اسکیزوئید
  5. اختلال شخصیت افسرده
  6. اختلال ضد اجتماعی
  7. اختلال دوقطبی
  8. اختلال وسواس

چه طور میشود که به اختلال شخصیت دچار میشویم؟

سوالی که شاید با فهمیدن و درک جواب آن بشود از درگیری با این اختلالات جلوگیری کرد..

هر کدام از این اختلالات شخصیت زمان شکل گیری، دوره ی بحرانی، تقویت کننده ی مثبت و منفی و حتی دوره ی خاموشی دارند.

بگذارید هر کدام را توضیح دهم؛ برای مثال شخصیت افسرده، زمان شکل گیری آن در طول دراز مدت بوده. این طور نبوده که آدمی یک روزه از تمام چیزهایی که قبلا لذت میبرده دیگر لذت نبرد.

یا خودش بخواهد و تصمیم بگیرد آنطور که قبلا عمیقا شادی و خوشحالی، خنده و هیجانات مثبت را میچشیده دیگر نچشد.

بلکه در خانواده ی اولیه فرد احتمال زیاد افراد جلوی بیان احساساتشان را میگرفتند، صحبتی در جمع صمیمی خانواده از بلند و پایین های احساسات و روزمره اتفاق نمیوفتاده.

تقویت کننده های مثبت یعنی هرچه قدر هم افراد سعی دارند در بیرون از خانواده دنبال خوشحالی بگردند بیشتر با آدم هایی دوستی میکنند که به اصطلاح بی ذوق هستند. کم کم فردِ افسرده عینکی به چشم هایش میزد که همه ی دنیا را جور دیگری میبیند. آنظور که حقیقی و واقعی نیست و تنها از روی ناتوانی ست.

در مثالی دیگر برای بیمارانِ مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال، دوره ی بحرانی آن طی تحقیقاتی که انجام شده برمیگردد به  واقعه ی بزرگی که اعلام کند تفکرات آنها درست است.

تفاوت اختلال شخصیت اسکیزوتایپال و اسکیزوفرنی عدم داشتن توهمات در اسکیزوتایپال است.

چه بسا در اسکیزوتایپال افراد عقاید خیلی محکم و جالبی راجع به ماورا طبیعت داشته و همین باور عمیق در زندگیشان تاثیر گذاشته باشد.

آنها معمولا در فرقه هایی هستند که تقویت کننده های مثبت را در جهت درستی افکار و باور هایشان دارند.

همین طور بحرانی ترین دوره برای افراد مبتلا به اختلال شخصیت اسکیزوتایپال زمانی است که نتوانند کارهای روزمره را بدون در نظر گرفتن تاثیر جادو و ماورا انجام دهند.

در کِیس های معرفی شده، فرد ساعت ها بین انتخاب دو مارک برای لباسشویی وقت صرف میکند یا چندین مدل مختلف درباز کن را برای مدت طولانی چندین سال در قفسه ی ابزار نگه میدارد زیرا به این فکر میکند که یک روزی از این وسیله نخواهد بود و بسیار باارزش میشود.

تفاوت اختلالات شخصیت و دیگر اختلالات چیست؟

عمیق ترین مشکلات ما اضطراب ها و وسواس های ما نیستند؛ بلکه آنهایی هستند که در شخصیت ما ریشه دارند و حتی ما ناآگاهانه خودمان را با آنها تعریف میکنم! یعنی دقیقا همان اختلالات شخصیت.

شاید باورش سخت باشد اما مشکلات عمیق شخصیتی ما ویژگی هایی دارند که از خودمان خیلی خوب پنهان میماند از قبیل:

  1. گاه خودمان را به دیگران آنطور معرفی میکنیم.
  2. در بسیاری از موارد حتی به آنها افتخار میکنیم.
  3.  بوسیله ی کمک گرفتن از آنها یکپارچگی روانی مان را حفظ کرده ایم.

برای روشن تر شدن این سه ویژگی اختلالات شخصیت بگذارید بیشتر توضیح بدهم.

فرد نمایشی که تمایل سیری ناپذیری از توجه تمام و کمال دیگران دارد. برای این جلب توجه خود را در مهمانی ها به غش زدن میزند. خیلی وقتها واقعا بیماری جسمانی دارند اما تصور میکنند برای نمایش دیگران و گرفتن توجه و نگرانی آنها این علائم وجود دارد.

و یا فرد پارانوئید (شکاک مطلق) تا حد آزار بارها به خاطر پوشش همسرش او را کنترل و سرزنش کرده باور دارد این رفتار برای مراقبت از اوست و دیگران بی غیرت هستند!

فرده اسکیزوئید، تصور میکند پیغام آوری از بهشت است و اگر دیگران به سمت و سوی حرف های او نروند نتیجه ای جز تناهی نخواهند داشت.

ما با مشکلات شخصیت مان از خودمان مراقبت میکنیم !

در طول سالها این اختلالات شخصیت همراه با بزرگ شدن ما و پیشرفت یا پسرفت در زندگی همراه ما بوده. آنقدر که این رفتار ها به ما کمک کرده اند و ما را از ناامنی نجات داده اند.

بگذارید سه مثال قبلی را در بافتار این مطلب هم بررسی کنیم.

فرد نمایشی به خاطر احساس کمبود هویت درونی خودش نیاز دارد دیگران او را ارزنده و عالی ببینند و ازش تعریف کنند.و مضاف بر این او ظرفیت دیدن حقیقت و منطق را ندارد که هر کسی دارای ویژگی های مثبت و منفی مختص به خود است. چه بسا با گرفتن تعریف و تمجید ها بسیار خوشحال و راضی از زندگی خودش باشد.

فرد پارانوئید که سالها در محیطی ناامن زندگی کرده و از نزدیک ترین مراقبین اولیه ش آسیب دیده اند، نتیجتا دیگر هیچ کس را امین خود نمیبیند و راه حل بقای خودش را در اعتماد نکردن به دیگران اعم از همسر یا فرزند میبیند.

ولی نام این رفتار کنترل گرایانه را مراقبت از همسر در برابر جامعه  ناامن میگذارد و حتی به آن میبالد.

فرد اسکیزوئید که سنین حساس نوجوانی مدام در گوشش خوانده شده خدایی عظیم همه ی کار های تو را کنترل میکند و یا کارما هر رفتار بد تو را حتی اگر غیر عمد باشد به شیوه ای بد و خشن پاسخ میدهد، همیشه در اطراف خود هر اتفاقی افتاده به جای تبیین و نسبت دادن آن به عوامل عقلانی به شهود و ماورا دست زده شده پس او نیز مجبور است خود یا گروهی دیگر را نجات بخش جهان معرفی کند.

برای پایداری شخصیتش نیاز به این دارد که یک نیرویی که قطعا در کنترل خودش یا دیگران نیست اما به وسیله ی آنان اعمال میشود حضور داشته و او و دیگران در برابرش سر خم کنند.

چرا دیگران نمیتوانند مشکلات عمیق شخصیتمان را به ما نشان دهند؟

نشان دادن مشکلات عمیق شخصیتی به ما، توسط دیگران نه تنها برایمان قابل قبول نیست بلکه نسبت به طرف مقابل پرخاشگر میشویم؛ زیرا او ناآگاهانه دارد دقیقا همان چیزی که روان ما به صورت ناسالم در طی سالهای طولانی در شرایط ناامن، سازمان بخشیده را از ما میگیرد و یا بدتر نام “اختلال” و ” بیماری” روی آن میگذارد.

این ما را به شدت دچار اضطراب ناهشیار میکند و این اضطراب به صورت دفاعی و پرخاشگرایانه اکثرا و حتی انکار نمود پیدا میکند تا کسی نتواند سپر دفاعی دیرینه ی ما را در برابر ناامنی های اطراف از ما بگیرد.

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *