آلن دوباتن از نگاه فروید


امروز میخواهیم به نقد و بررسی جالب و خفنی از کتاب جستارهایی در باب عشق، نویسنده آلن دوباتن بپردازیم و درباره آلن دوباتن از نگاه فروید صحبت کنیم!

نگاه روانشناختی به هر مسئله ای در اطرافمان چه بسا کتاب های دوست داشتنی که میخوانیم به ما کمک میکند عمیق تر نویسنده و متن ها را بفهمیم و با آنها احساس نزدیکی بیشتری داشته باشیم چرا که خود را در آنها میبینیم.

آلن دوباتن از نگاه فروید

“هر عاشق شدن مستلزم پیروزی امید بر خودشناسی است. ما عاشق می شویم به این امید که آنچه را که در خودمان می دانیم در دیگری نیابیم. تمام ترس ها، ضعف ها، تنبلی ها، دروغ ها، سازش و حماقت.”

اینگونه که آلن دوباتن میگوید، عاشق شدن دور شدن از خودمان هست، روی دیگری تمرکز کردن. همان چیزی که بسیار راحت و گاه دلپذیر میتواند باشد.

اما چرا اینطور است؟ به چه دلیل افراد تمایلی به توجه به درونگری و عمیق شدن در خود ندارند؟؟

در روانکاوی فرویدی گفته میشود لذت اصل تمام حرکات ماست و اگر هر رفتاری داریم بر اساس این لذت بنا شده است.

اما مدتی بعد فروید با خود فکر کرد پس دلیل خودکشی ها، تجاوز ها، خودزنی ها چیست؟ اینها که منشا لذت ندارند!!

و به چیزی فراتر از لذت پی برد: فراسوی اصل لذت.

در فراسوی اصل لذت فروید میگوید اگر ناهشیار تمایل به لذت زیاد داشته باشد و انسان را به انجام کاری سوق بدهد، سائق و محرکی عمیق تر و تاریک تر وجود دارد به اسم سائق مرگ!

سائق مرگ یعنی تمایل مردم به مردن!

فروید با بسیاری از درمانجو هایش به این اصلِ فراسوی لذت رسید. مثلا زوج خوشحال و خوشبختی که از اوایل عروسی شان میگذشت اما مرد خیانت میکند. به چه دلیل است؟ همه چیز که خوب بوده!

فروید این رفتار را که از محرک یا سائقی در ناهشیارمان می آید، تمایل به نابودی و مرگ میداند. یعنی انسانها یک جایی در ناهشیارشان میخواهند به نیستی نزدیک شوند.. چرا که زمانی پیش از نیستی رسیدن به کمال تمام وجود دارد.

سایه یونگ

“دوست داشتن توسط کسی به این معناست که بفهمیم آنها چقدر نیازهای مشابهی دارند که در قلب شیفته ی ما نسبت به آنهاست. آلبر کامو گفت که ما عاشق مردم شویم، زیرا از بیرون، آنها بسیار منسجم و سالم، از نظر فیزیکی کامل و از نظر عاطفی “مطمئن” به نظر می رسند، اما  در همان زمان است که از نظر فردیت احساس گیجی و سردرگمی می کنیم.
چرا که اگر کمبودی در درونمان نبود، عاشق نمی شدیم، اما از کشف کمبودی مشابه در دیگری نیز آزرده می شویم.”

در اینجا این دو نویسنده ی بزرگ، البر کامو و آلن دوباتن همسو باهم، یکی دیگر از نظریات روانشناختی را مطرح میکنند که چندین سده قبل تر یونگ و چندین دهه گذشته دبی فورد  از آن گفته.

یونگ میگوید: سایه به عنوان تحریفات شناختی بر محیط اجتماعی فرد تاثیر میگذارد.

محیط اجتماعی ما میتواند شامل پیدا کردن معشوقمان باشد؛ پس اگر از خودمان چیزی ندانیم، نقص هایمان را قبول نکرده باشیم ودقیقا دچار تحریفات شناختی شده باشد، عشقی را در زندگی پیدا میکنیم از بی نقصی و نقص های او در عذاب خواهیم بود!

چرا که یک زمان هایی بوده که خودمان درهایی از ویزگی شخصیتی مان را به خاطر مردم و نگاهشان بسته ایم و حال روی آن ویژگی ها حساس هستیم.

مثلا اگر ما بسیار سعی کرده باشیم آدم احمقی نباشیم و برای آن با توجه به جامعه تعاریفی داشته باشیم که خودمان یک زمانی جزو احمق ها به حساب می آمدیم زمانی که ببینیم عشقمان به سادگی آن کارهای احمقانه را میکند و حتی خوش میگذراند از آن نفرت پیدا میکنیم، به آن حسودی میکنیم و متنفر میشویم.

و به عنوان آخرین نقل قول از آلن دوباتن این جمله ی زیبا را می آوریم.

” اگر از بیشتر مردم بپرسید که آیا به عشق اعتقاد دارند یا نه، احتمالاً می‌گویند که اعتقاد ندارند. با این حال این لزوماً آن چیزی نیست که آنها واقعاً فکر می کنند. این فقط راهی است که آنها از خود در برابر آنچه واقعا میخواهند، دفاع می کنند. آنها به عشق اعتقاد دارند، اما وانمود می کنند اینطور نیست تا زمانی که به آن برسند.
اکثر مردم اگر می توانستند تمام بدبینی خود را دور می انداختند (به عشق معتقد و از آن شرمگین نبودند)؛ اما اکثریت هرگز این فرصت را پیدا نمی کنند.”

تا به حال فکر کردید چرا مردم نمیتوانند بدبینی هایشان را رها کنند؟

 

برای بسیاری از احساسات ما مثل شرم، تردید، عدم کنجاوی محض و .. به جز نظریه ی فراسوی اصل لذتِ فروید که بالاتر از آن گفتیم؛ روانشناسان میگویند ترس از خوشبختی و فاصله ی حقیقت و افکار ذهنی خیلی از ماها درهم تنیده شده است.

به این معنی که شناخت آسیب دیده ی ما در طول زمان باعث میشود فکر کنیم دیگر آسیب ندیده ایم و نظر و رفتارمان کاملا درست است!! اصلا همیشه حق با ماست و ما آدمهای سالم هستیم نه بقیه!!

مثلا نگرانی بیش از حد یک مرد نسبت به بیرون رفتن دختر و زنش، تصمیمات والدین تکانشگر به استقلال طلبی نوجوان دختر یا پسرش و کنترلگری معیوب و آزاری که درست برداشت میشود نمونه هایی هست که انسانها از یاد میبرند خودشان یک زمانی به خاطر این ویژگی ها چه آسیب هایی دیده اند و همین طور حل کردن آنها میتواند به معنای راه نجات خود و خانواده شان باشد.

 

 

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *