چه طور ادم قوی تری باشیم؟ ما هفت راه رو بهتون نشون میدیم!


سلام رفقا!امروز هفتا از کارای ساده ای که اگه توجه بیشتری بهشون بکنیم، برای خودمون ادمای قوی تر و موفق تری میشیم رو بهتون میگیم.

انسان خوب بودن طبق تعریف هر شخص متفاوت است و در این شکی نیست. ابعادی که در وجودتان است را دوست بدارید منفی یا مثبت سمت واقع بینی بروید تا بتوانید در تاریکی، روشنایی وجودتان را بیابید.

 

  1. نقص

“آسیب ناپذیر بودن یک ابرقدرت کلاسیک است، اما در زندگی واقعی تظاهر به داشتن آن نتیجه معکوس دارد. کسانی که مرتکب اشتباه می شوند و به دیگران اجازه می دهند آن را بدانند، بیشتر مورد علاقه و اغلب موفق تر هستند.”

توسط مارینا هریس، Ph.D.

 

ارتباط همیشه یک نیاز اساسی بشر بوده است. برای دستیابی به آن، بسیاری از مردم تصور می کنند که باید بهترین خود را به کار گیرند، هرگز مرتکب اشتباه نشوند و همیشه بدانند که چه چیزی را باید بگویند.

این فشار می‌تواند منجر به استرس شود زیرا افراد در مورد ارائه، اعمال و سخنان خود مجبور به مدام حدس زدن و افکار بیش از حد میشوند. تحقیقات نشان می دهد که چنین تلاشی ممکن است ارزش آن را اصلا نداشته باشد!

الیوت آرونسون، روانشناس اجتماعی، در مطالعات کلاسیک درباره آنچه که «اثر پِرِتفال» نامیده می‌شود، نشان داد افرادی که مهارت بالایی در چالش‌ها نشان می‌دهند، اما مرتکب اشتباهات جزئی نیز می‌شوند – مثلاً ریختن چای روی خودشان – توسط دیگران دوست‌داشتنی‌تر ارزیابی می‌شوند نسبت به افرادب که هیچ گونه اشتباهی انجام نداده اند.

این تحقیق نشان می دهد که خطاپذیر بودن نه تنها اشکالی ندارد، بلکه می تواند برای ما مفید باشد.

کمال چیزی نیست که دیگران آن را دوست داشتنی بدانند چون حقیقت انسان نیست و از انکار سر برمیاورد. وقتی می بینیم که دیگران نقص هایی دارند، احساس می کنیم که آنها را بهتر درک می کنیم، که انها انقدری قابل اعتماد هستند که یک نقاب روی صورتشان زده نشود و می توانیم با آنها ارتباط برقرار کنیم.

 

2 . تولید

ما اغلب تصور می‌کنیم که قرار دادن دیگران بر خود نشانه‌ای از ضعف است، اما تحقیقات نشان می‌دهد که در واقع یک ابرقدرت مخفیانه است: «مولدترین» افراد رفاه طولانی‌مدت بهتری نسبت به دیگران دارند.

توسط سوزان کراوس ویتبورن، Ph.D.

مراقبت از دیگران، به ویژه نسل بعدی مهم است. تحقیقات نشان می دهد که این همراه و با گروه بودن هست که باعث پیشرفت و در زندگی عمیقاً احساس رضایت می دهد. در یک مطالعه اخیر در مورد زایش و رفاه، تیم تحقیقاتی 271 شرکت‌کننده را در مطالعه طولی بزرگسالان روچستر (RALS) در یک دوره 12 ساله، از سال 2000 تا 2012 مورد مطالعه قرار دادند.

نتایج اینطور نشان داده بود که گروهی که با زاد و ولد و یا هر نوع ارتباطی با پرورش نسل مثل اهمیت به محیط زیست، نگهداری از حیوانات و فعالیت در زمان فراغت با سالمندان درگیر بوده، احساس رضایت شخصی آنها رشد کرد. از سوی دیگر، کسانی که این کار را نمی کردند یعنی زاد و ولدی نداشتند و یا در ارتباط با حفط نسلی نبودند، احساس در حال کاهشی از رفاه کلی داشتند.

اگر رفاه شما به حس مولد بودن شما بستگی دارد، برای تقویت آن چه کاری می توانید انجام دهید؟ طبق تعریف، وقتی شما به شدت مولد هستید، به نسل بعدی اهمیت می دهید. اما آیا نیاز دارید کسانی که از آنها مراقبت می کنید همیشه جوانتر از شما باشند؟ آیا نمی توانید تمایل خود را برای مراقبت از افراد هم نسل خود ابراز کنید؟ در مورد مراقبت از افراد مسن تر از شما چطور؟

اریک اریکسون، که اولین بار این نظریه را ارائه کرد، نقطه مقابل مولد را «رکود» نامید. در مدل او، افرادی که دچار رکود می‌شوند، بیشتر و بیشتر بر خود متمرکز می‌شوند و برای بازسازی بی‌پایان خانه، تعطیلات گران قیمت و درمان‌های زیبایی هزینه می‌کنند.

  1. روتین

حقیقت این است که داشتن برنامه‌های روزمره برای کمک به رسیدن به اهدافمان بسیار مفید است.

جراح قلب را تصور کنید که به شما گفته است: «من می‌توانم به خوبی عمل کنم، زمانی که انگیزه داشته باشم». با این امید که این پزشک در روز عمل شما انگیزه داشته باشد، سلامتی خود را به خطر نمی اندازید. بهتر است جراحی خود را توسط فردی انجام دهید که برنامه‌های روتینی دارد که موفقیت او را بدون توجه به احساسش تضمین می‌کند.

دو مطالعه اخیر هر دو روال اولیه (بهداشت، خواب، غذا خوردن) و روتین های ثانویه (فعالیت های اجتماعی، کار) را با سلامت روانِ بهتر، مرتبط می کنند. مطالعات بر روی ورزشکاران و غیر ورزشکاران نشان داده است که روتین ها با کاهش تفکر بیش از حد، که منجر به افزایش استرس و فشار می شود، به عملکردشان کمک می کند.

و تحقیق در مورد مناسک، یا مجموعه منظم اقداماتی که ما به طور مداوم انجام می دهیم، نشان می دهد که آنها استرس و اضطراب را کاهش می دهند زیرا حس کنترل را تقویت می کنند.

برخی از موفق‌ترین افرادی را که می‌شناسید، هر طور که تعریف می‌کنید، مشاهده کنید، و احتمالاً متوجه روال‌های روزانه قوی‌ای خواهید شد که در طول زمان نتایج مثبتی را به همراه دارد – و همچنین سلامت روانی قوی‌تر.این حالت مانند قطرات ابی هست که در نهایت یک دریا درست میکند.

اگر علاقه مند به این روش هستید و خود را فردی صبور میدانید که در دراز مدت به نتایج میرسد حتما کتاب اثر مرکب از نویسنده دارن هاردی را بخوانید.

 

  1. ترغیب

“تعداد فزاینده‌ای از تحقیقات نشان داده‌اند که ما نه تنها ارتباطات اجتماعی بزرگ‌تری از آنچه فکر می‌کنیم داریم، و بیش از آنچه تصور می‌کنیم در آن رابطه ها مرکزیت داریم، بلکه تأثیر بیشتری هم بر روی افراد  داریم.

همه ی اینها نشان می دهد که وقتی چیزی برای پرسیدن یا گفتن دارید، ممکن است مردم خیلی مایل باشند که به شما گوش دهند و این خودش یه بینش است تا حرفتان را بزنید، نترسید که حوصله سر بر یا بی فایده باشد!”

از کتاب “شما بیشتر از آنچه فکر می کنید تأثیر دارید” از خانم ونسا بونز، دکتر و استادِ “رفتار سازمانی” در دانشگاه کرنل.

در یک تحقیق از شرکت‌کنندگان خواسته شد یک درخواست ساده مثل شرکت در فروش تهیه ی غذای مجانی برای بی خانه مان ها به افراد غریبه و افرادی که خوب می‌شناسند، بکنند.

قبل از ارائه درخواست‌هایشان از غریبه ها و افراد نزدیک، از شرکت‌کنندگان پرسیدند که فکر می‌کنند قبل از اینکه سه نفر از آنهابه خواسته شان عمل کنند، باید از چند نفر درخواست کنند؟

شرکت کنندگانی که به آنها دستور داده شده بود به دوستان نزدیک شوند، فکر کردند که باید قبل از اینکه سه نفر به توافق برسند، باید میانگین 3.9 بپرسند یعنی چیزی حدود همان سه نفر اول جواب مثبت به انها خواهند داد. ولی کسانی که از آنها خواسته شده بود به افراد غریبه نزدیک شوند، به طور متوسط ​​فکر کردند که باید از 9.4 بپرسند. یعنی از بین نه یا ده نفر سه غریبه به انها پاسخ مثبت میدهد.

اما نتایج دور تر از تصورات شرکت کنندگان بود. معلوم شد که این کار آسان‌تر از آن چیزی است که هر دو گروه انتظار داشتند. شرکت‌کنندگان باید به‌طور متوسط ​​از 3.8 غریبه و 3.1 دوست می‌پرسیدند تا سه نفر را به رضایت خود برسانند. یعنی تقریبا از هر سه غریبه هم همان سه نفر به درخواست جواب مثبت میدهد.  شرکت کنندگان نه تنها توانایی خود را در جلب رضایت غریبه ها بسیار دست کم گرفتند، بلکه در کمال تعجب، غریبه ها تقریباً به اندازه دوستان پاسخ مثبتی داده بودند.

 

  1. امید

تعداد کمی از مردم از کلمه “امیدبخش” را برای توصیف وضعیت دنیای امروز ما استفاده می کنند، اما ما همچنین می دانیم که امید می تواند حتی در میان درد وجود داشته باشد. ربکا سولنیت، مقاله‌نویس فعال نوشت: «مخالفان شما دوست دارند باور کنید که این کار ناامیدکننده‌ای است، هیچ قدرتی ندارید، دلیلی برای عمل کردن وجود ندارد، نمی‌توانید برنده شوید. امید خیالی است که نباید تسلیمش بشوی.»

امید واقعی توهم نیست. ان حرف زدن در مورد زندگی در یک دنیای فانتزی نیست، و رنج و درد را انکار نمی کند.

در کتاب Supersurvivors، بازماندگانی از تروما را معرفی کرده است که کارهایی را انجام دادند که دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کرده. یک خط مستقیم در داستان های آنها چیزی بود که ما آن را “امید پایه” نامیدیم.

با وجود اینکه همه آنها روحیه آینده نگر را نشان می دادند، اما کاملاً بر واقعیت های موقعیت خود مستقر بودند. یعنی تروما و ناتوانی های جسمی را پذیرفته و با اینحال با شرایط سخت امید داشتند و حرکت کردند. زمانی که جیمز کامرون، تنها بازمانده یک گروه لینچ در سال 1930، اولین شعبه NAACP را در ایندیانا تأسیس کرد و در نهایت موزه هولوکاست سیاه آمریکا را تأسیس کرد، هیچ توهمی نداشت که دنیا مکانی شگفت‌انگیز است.

امید او با این باور تقویت شد که، علیرغم مقاومتی که با آن روبرو خواهد شد، کار سخت او می تواند به ساختن زندگی بهتر برای سیاهپوستان آمریکایی کمک کند.

 امید در قلب خود یک ادراک است. به ما قدرت خلق واقعیت را می دهد. تحقیقات نشان می دهد که وقتی مردم امید دارند، در واقع اهدافشان بیشتر به واقعیت تبدیل می شود. این به این دلیل است که وقتی مردم باور روشنی در مورد آنچه ممکن است اتفاق بیوفتد داشته باشند، به احتمال زیاد قدم‌هایی همسو و بدون اتلاف برای تحقق آن برمی‌دارند.

شاید این جمله را شنیده باشید که «امید یک استراتژی نیست».اما باورش نکنید: امید روشی از تفکر است که ما را به اقدام وادار می کند. تحقیقات سی آر اسنایدر نشان داد که اکثر افراد امیدوار سه چیز مشترک دارند: اهداف، مسیرها (استراتژی ها) و عاملیت. آنها هیچ توهمی نداشتند که همه استراتژی هایشان کارساز خواهد بود.

آنها تمایل داشتند چندین مسیر را امتحان کنند و متوجه شدند که بسیاری از آنها مسدود خواهند بود. اما آنها پافشاری کردند زیرا به خود و توانایی‌هایشان ایمان داشتند.

 

  1. خیالبافی

احتمالاً مواقعی در طول روز پیش می‌آید که ذهن شما سرگردان است و چند دقیقه‌ای را صرف تصور چیزهایی می‌کند که می‌دانید واقعی نیستند. آیا این باید شما را نگران کند؟

شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد سرگردانی ذهن مانع درک مطلب و عملکرد در آزمون‌های استعداد می‌شود. با این حال، چنین پیامدهایی باید با شواهد های بیشتری کنار هم قرار گیرد تا اثبات کند تنها خیالبافی چند دقیقه ای در طول روز واقعا موجع به حواس پرتی هست و هیچ سود دیگری ندارد چرا که در شرایطی که نیازی به تمرکز ندارم، خوشحالم که اجازه می‌دهم توجهم منحرف شود.

من حتی ممکن است از یک هیجان خفیف خرابکارانه لذت ببرم، زیرا افکارم به بیرون بال می زند. ما زندگی خود را در رویاها برنامه ریزی می کنیم، و در حالی آینده را تصور می کنیم که ممکن است بیش از حد خوش بینانه باشد، این تمرین همچنان سازنده و آینده نگر است چرا که میتواند به ما یک برنامه ریزی بلند مدت بدهد و در مواقعی که خسته شده ایم از مسیر سخت پیش رو مانند یک نیروی قدرتمند عمل کند.

حتی بهتر از آن، با رهایی از محدودیت های آزاردهنده واقعیت، رویاها به ما این امکان را می دهند که خلاقانه تر در مورد مشکلات امروز و احتمالات فردا فکر کنیم. این امرِ تخیل باعث تسهیل حل مسئله و توانایی رسیدن به نتیجه‌گیری میشود. اگر به طور کامل تمرکز می‌کردیم، ذهن منطقی ما هرگز اجازه ی خارج شدن از چهارچوب ها و تغییر زوایای دید را نمیداد.

مطالعات اسکن مغز نشان داده است که برخلاف انتظارات، مغز ما زمانی که ذهنمان سرگردان است، فعال تر از زمانی است که روی کارهای معمولی متمرکز می شویم. قبلاً تصور می شد که تنها بخشی از مغز که در طول رویاپردازی فعال است، «شبکه پیش فرض» است که با فعالیت ذهنی معمولی و سطح پایین مرتبط است.

با این حال، این تحقیق نشان داد که «شبکه اجرایی» مغز که با حل مسائل پیچیده و سطح بالا مرتبط است، زمانی که ما رویاپردازی می کنیم نیز فعال می شود.

پس ذهن ما به دور از بیکاری، در واقع زمانی که خیال پردازی میکند کاملا فعال است. چنین یافته‌هایی حاکی از افزایش ارزشی است که ما برای رویاپردازی قائلیم. ممکن است تمرکزمان را روی کاری که قرار است انجام دهیم از دست بدهیم، اما این ممکن است راهی باشد که مغز به ما می گوید چیزهای مهم تری برای فکر کردن وجود دارد انها را پیدا کن!

 

  1. بی قراری

وقتی کسالت شروع می شود، ماندن در یک مکان می تواند برای سلامت روان ما مضر باشد. کسانی که میل به بیرون رفتن و لذت بردن از تجربیات جدید و متفاوت دارند ممکن است مزیت مشخصی داشته باشند.

توسط Jutta Joormann، Ph.D با آدام ژانگ.

یکی از سخت‌ترین چیزها در مورد همه‌گیری کووید-۱۹ این است که توانایی ما را برای دنبال کردن تجربیات جدید محدود کرده است. از دست دادن تعامل در محیط های معمول ما، بدون شک می تواند سلامت روان را به خطر بیندازد، اما کسانی که توانسته اند خود را با همان محدودیت ها در سرگرمی ها، اهداف یا حتی مسیرهای پیاده روی جدید غرق کنند، اسیب کمتری میبینند.

تحقیقات نشان می دهد که تنوع تجربی مانند رفتن به مکان های جدید (یا حداقل متفاوت) و درگیر شدن در تجربیات مختلف،  می تواند رفاه را بهبود بخشد. این اصل شهودی است: بسیاری از ما قبول داریم که رفتن به تعطیلات، یا یافتن فعالیت های مختلف برای انجام هر روز، ما را شادتر می کند.

برای یک مطالعه اخیر، یک تیم، شرکت کنندگان را به مدت سه تا چهار ماه از طریق مختصات GPS ردیابی کردند تا بررسی کنند که آیا رابطه  ای مثبت بین حرکت روزانه با تنوع تجربی و احساس رضایتمندی و خوشحال وجود دارد یا خیر.

شرکت کنندگان به طور مرتب از طریق تلفن خود چک می کردند تا احساسات مثبت یا منفی خود را گزارش کنند. امتیازات موقعیت جغرافیایی هر روز بر اساس تعداد مکان‌هایی که یک شرکت‌کننده بازدید کرده و مدت زمانی که در آنجا سپری می‌کرده تعیین شد. در پایان ردیابی، برخی از شرکت کنندگان در اسکن MRI برای بررسی فعالیت مغز شرکت کردند.

همانطور که انتظار می رفت، در روزهایی که امتیاز موقعیت جغرافیایی شرکت کنندگان بیشتر بود یعنی به مکان های بیشتری در طول زمان بیشتر میرفتند، احساسات مثبت بالاتر بود، افراد شاد تر و پذیرا تری بودند. از اسکن‌های MRI نیز دریافتند که درجه‌ای که مناطق عصبی مهم برای حافظه و پردازش پاداش داشتند زمانی که افراد به جاهای متنوع میرفتند و تجریبات جدید کسب میکردند فعالیت بیشتری داشته.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *