مقدمه
اگر با مفاهیم حوزه روانشناسی سر و کار داشته باشید، به احتمال زیاد کلمه ایگو بهکرات به گوشتان خورده باشد. ایگو یکی از مفاهیم مهم در نظریات روانشناسی دانشمندان بزرگی همچون فروید و کارل گوستاو یونگ بوده است. البته هنوز هم ایگو در نظریات اندیشمندان معاصر در حوزه روانشناسی جای دارد. با این حال میخواهیم ببینیم که مفهوم ایگو از نظر یونگ چگونه بوده است و از چه اجزایی تشکیل شده است. در این مقاله قصد داریم تا شما را با تعریف ایگو از نظر یونگ بپردازیم. همچنین به مقایسه دیدگاه یونگ و فروید در این مورد میپردازیم.
تعریف ایگو از نظر یونگ
ایگو از نظر یونگ جنبه آگاهانه روان انسان است که میان ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه واسطه میشود. مرکز ادراک، فکر و عمل آگاهانه شخص است. ایگو بهعنوان واسطهای بین دنیای درونی و واقعیت بیرونی فرد عمل میکند و به حفظ احساس تداوم و ثبات در تجربه فرد از خود کمک میکند. با این حال، یونگ همچنین تأکید کرد که ایگو فراگیر نیست و توسط ضمیر ناخودآگاه محدود میشود که حاوی نیروهای قدرتمند و اغلب ناخودآگاه است که میتوانند بر رفتار و ادراک تأثیر بگذارند.
ایگو از نظر یونگ از چه اجزایی تشکیل شده است؟
به گفته یونگ، ایگو از چهار عنصر اصلی تشکیل شده است: نقاب، سایه، آنیما و آنیموس.
- نقاب یا پرسونا نمایشگر نقش اجتماعی فرد است که برای تطبیق با محیط خارجی استفاده میشود.
- سایه بخشی از ناخودآگاه شخصی است که شامل ویژگیهایی است که فرد از آنها خجالت میکشد یا آنها را قبول ندارد.
- آنیما و آنیموس نمادهایی از جنس مخالف در روان هر فرد هستند که برای تعادل بین مذکر و مونث در شخصیت لازم هستند.
این چهار عنصر همگی بخشی از ایگو هستند که با ناخودآگاه جمعی در ارتباط هستند.
ایگو از نظر یونگ با چه چیزهایی در ارتباط است؟
ایگو با دو چیز اصلی در ارتباط است: ناخودآگاه و واقعیت. ایگو با ناخودآگاه از طریق رویاها، تصویرسازیها، همزاداندیشیها و سینکرونیسیتهها (مطابقت معنادار بین رویدادهای بیرونی و درونی) ارتباط برقرار میکند. این ارتباط به ایگو کمک میکند تا از خلاقیت و حکمت ناخودآگاه بهره ببرد و رشد روحی داشته باشد. ایگو همچنین با واقعیت از طریق ادراکات حسی، تفکر منطقی، حافظه و تصمیمگیری ارتباط دارد. این ارتباط به ایگو کمک میکند تا با محیط خارجی سازگار شود و نیازهای خود را برآورده کند.
شباهت دیدگاه یونگ و فروید درباره ایگو
یونگ و فروید از جمله روانشناسانی بودند که درباره ایگو صحبتهایی را داشتهاند. میتوان شباهتهایی را درباره مفهوم ایگو از نظر یونگ و فروید مشاهده کرد. یونگ و فروید هر دو موافق بودند که ایگو نشان دهنده ضمیر خودآگاه است و با ناخودآگاه در تعامل است. هر دو معتقد بودند که ایگو میتواند تحت تأثیر ناخودآگاه قرار گیرد و تعارض بین آنها میتواند منجر به اختلالات روانی شود. هر دو نیز اهمیت روانکاوی را بهعنوان روشی برای شناخت و درمان این تعارضها بیان کردند.
تفاوت دیدگاه یونگ و فروید درباره ایگو
با وجود شباهتهایی که در بخش قبلی درباره مفهوم ایگو از نظر یونگ و فروید دیدیم، نظرات این دو دانشمند تفاوتهایی را نیز با یکدیگر داشتهاند. فروید معتقد بود که ایگو یک ساختار دفاعی است که برای مقابله با تنشهای ناشی از میل جنسی و تکانشهای خارجی ایجاد شده است. او ایگو را بهعنوان یک بخش از ساختار روانی سهگانه (ایگو، سوپر ایگو و اید) تعریف کرد. یونگ اما معتقد بود که ایگو یک ساختار خلاق است که برای تحقق پتانسیل روحی و تعادل بین ناخودآگاه و واقعیت ایجاد شده است. او ایگو را بهعنوان یک بخش از ساختار روانی چهارگانه (ایگو، ناخودآگاه شخصی، ناخودآگاه جمعی و خود) تعریف کرد.
سخن پایانی
در این مقاله شما را با مفهوم ایگو از نظر یونگ آشنا کردیم. همچنین شما را با تفاوت و شباهت نظریات فروید و یونگ در این باره آشنا کردیم. در پایان درصورتیکه تمایل به آشنایی بیشتر با موضوعات بحثبرانگیز روانشناسی دارید، از شما دعوت میکنیم تا به مطالعه سایر مقالات وبلاگ ما بپردازید.
بدون دیدگاه