راه های موثر زندگی ارام/ مراقبه و مدیتیشن


در این قسمت از مجله مان میخواهم راجع به مراقبه و مدیتیشن صحبت کنم.

اینکه خواستگاه مراقبه کجاست طبق تحقیقات هزاران سال پیش در هند آغاز شده و بعد در کشور های آسیایی از جمله چین و ژاپن گسترش پیدا کرده. از مدیتیشن و مراقبه در جنگ ها و بعد از ترومای آن استفاده میشده.

در نتیجه ی این گذشته ی طولانی، نظریات و روش های مختلفی از بزرگان فلاسفه و روانشناسی از آن موجود است که اول از همه با اوشو، فیلسوف معاصر هندی شروع میکنم.

osho

اوشو از کودکی روحی عصیانگر و حقیقت طلب داشت. با اینکه در هندوستان متولد شده بود هرگز هیچ دین و آئینی را مورد قبول خود نمیدانست و اصرار داشت هر چیزی را خودش به شخصه تجربه کند! اوشو اواخر دهه ۱۹۶۰ میلادی فنون مراقبه پویا و خاص خود را به جهانیان معرفی کرد.

اشو بر این عقیده بود که انسان عصر نوین چنان در زیر فشار سنت ها و نگرانی های زندگی مدرن قرار گرفته است که پیش از اینکه بتواند وارد حریم مراقبه شود، می بایست فرآیند پاکسازی بسیار عمیقی را از سر بگذراند!!!

یکی از سخنان تاثیر گذار اوشو که خیلی خوب میتواند عقیده ش راجع به مراقبه و مدیتیشن و اینکه اصلا چرا اینقدر مهم هست را نشان دهد این جمله از وی است:

“مهم این نیست که زندگی بعد از مرگ وجود دارد یا نه؛ مهم این است که قبل از مرگ زندگی کرده باشید!”

اوشو همان نویسنده ی کتاب پرشور و بحث برانگیز “راز” است که در ایران حتی دست کم سه چهار بار اسمش را شنیده اید. البته او خود نویسندگی نکرده بلکه نوشته هایش مجموع سخنان اوست. کتاب ها و سخنرانی های وی به بیش از بیست زبان زنده ی جهان ترجمه شده و جزو پرفروش ترین کتاب های ست که نویسنده ش خودش نیست!

مدیتیشن و عشق

اوشو مدیتیشن را همراه با عشق عنوان کرده چرا که به نظرش صرف نظر از هر کدام از انها یک قسمتی از زندگی را فلج میکند.

او ذکر میکند خیلی از مذاهب شرقی که از عشق فرار میکنند، ریاضت میکشید و مدام به دنبال مراقبه هستند مثل این میماند که بخشی از موجودیت شان را حذف کردند و این برخلاف مراقبه از خودمان است.

همان طور که با درگیر کردن هوس و نفرت و خشم و.. با عشق آن را ناپاک و از لذت واقعی آن کم کرده اند.

بحثی که او در مراقبه و مدیتیشن عنوان میکند احساس عمیق است. او میگوید  یک شادی کوچک، یک لذت، خنده ی بلند، نگاه پر شور هر چه هست را واقعا حس کنید.

با اینکار ابعاد عمیقی از وجودتان سیراب میشود که در روانشناسی ما آنرا ناخوداگاه مینامیم. و با این سیراب شدن میتوانیم در برابر ناکامی ها مبارزه کنیم و انرا به فراموشی بسپاریم.

حال درباره ی خود مدیتیشن در یکی از سخنرانی هایشان میگوید:

“مدیتیشن و مراقبه زمانی اتفاق میوفتد که هیچ کاری انجام نگیرد. وقتی هیچ فعالیتی نداشته باشی میتونی الان رو بفهمی، توی زمان حالِ خودت باشی.

هیچ کاری اعم از فکر نکردن و تکون نخوردن چون تو خواستار سکوت درونی هستی. خواستار پیدا کردن خوده محوری تا باهاش زندگیت رو عوض کنی. “بودن ” رو پیدا کردی.

وقتی دیدی چه طور پشت سیاهی پلک هات احساسات و افکار جمع شده. وقتی فهمیدی چی میخوان بهت بگن اون موقع ست که “بودن” اتفاق میوفته.

بعد از اون میتونی هر اتفاق پیچیده و راحتی رو انجام بدی. میتونی بری حموم، چای بخوری، توی شغلت مثل یه معجزه عمل کنی و بهترین ادم زندگیت باشی!

وقتی مدیتیشن انجام میدی دیگه تنشی نیست. سکوت هست حتی در هنگام کارهای پیجیده.

پس مدیتیشن و مراقبه بر خلاف زندگی نیست؛ نوع جدیدی از زندگی ست. ”

هنر نگاه کردن

این عبارت حرفی مشترک بین کریشنا مورتی، اوشو، ابن سینا و احتمالا بسیار دیگری از فلاسفه ست.

از اوشو در سخنرانی ش سوالی پرسیده میشود.

” وقتی عصبانی میشم خیلی سخته که تنها نگاه کنم و عصبانیتم رو سر کسی خالی نکنم. چه جوری میتونم این کارو بکنم؟”

تنها جوابی که اوشو داد، این بود: نگاه کردن.

اوشو میگوید “دیدن” و ” نگاه کردن” تنها بخشی از وجودمان است که از ما نیست. از ذهن نیست. برای خودش موجودیت دارد.

و در نهایت… هر چیزی که میبینی تو آن نیستی!

ببینده جدا از چیزی است که میبیند. مانند کسی که بالای تپه ای ایستاده و از آنها به وقایع پایین نگاه میکند.

تو میتوانی دستت را ببینی پس آن دست نیستی. میتوانی جسمِ بیرونی ت را با آیینه یا خود چشم هایت ببینی پس تو آن نیستی.

تازه درونت را هم میتوانی بنگری. وقتی چشمانت را میبندی تاریکی را میبینی. در ابتدا زیاد واضح نیست اما چیزهای زیادی به شما میگوید. از احساساتتان یا ضربان قلبتان.

کمی سخت است اما غیر ممکن نیست که احساسات و مود ها که جزو شخصیتمان هستند را هم ببینیم و بفهمیم که از انها نیستیم.

بعد از این مرحله وارد یک فاز جدید میشیم. یک پله عقب تر میریم اما نه به معنای فاصله. در واقع به عمق میرسیم.

انجا.. در عمق تنها سکوت است.

به جز سکوت هیچ چیز دیگری نیست. نه دیدن افکار و خودمان چون اینها قبلا به ما اثبات شده.

پس آن انرژی که صرف دیدن میشده حال با رفتن به فاز جدید درون خودمان میماند تا ما را قوی تر میکند.

روانشناسی و مدیتیشن

همانطور که در پست های دیگر هم دیدید یا اگر ندیدید بروید و سری بزنید ما برداشت های متفاوت فلسفی یا عرفانی را معمولا با نظریات روانشناسی که مرتبط است بررسی میکنیم.

چیزی که برای من بسیار جالب بود اتفاقی بود که وقتی داشتم فیلم های اوشو را میدیدم فهمیدم:

“ارتباط عمیق و جالب فلسفه و روانشناسی.”

بگذارید برایتان بیشتر توضح دهم. رویکرد موج سومی وجود دارد به نام اکت.(ACT: acceptance and commitment action therapy)

اکت دارای شش ضلع اصلی هست که آنرا ماتریس اکت مینامند.

برای درمان معتقد هستند این اضلاع مشکل یافته. با تنظیم و بهبود اضلاع شش گانه فرد از انعطاف ناپذیری روانی به انعطاف پذیری روانی میرسد.

یکی از این اضلاع ذهن اگاهی یا mindfulness نام دارد.

در این ضلع باور ها و کارهایی که اوشو گفته  کما بیش انجام میشود و یکی از پایه های درمان انجام میگیرد. یعنی بودن در لحظه ی اکنون با مراقبه و مدیتیشن و در نتیجه آرامش روانی.

اکت با اینکه درمانی موج سوم هست و رویکرد های جدید تری بعد از امده اما هنوز خیلی ها بر این باور هستند که بر پایه ی این شش ضلع درمان های جدید تر نیز انجام میگیرد.

اینکه یکی از اضلاع ماتریس کاملا به ذهن اگاهی و بودن در لحظه ی حالا تعلق میگیرد صحبت از اهمیت زیاد و راه حل درمانی آن است.

چند نکته که روانشناسان اکت برای ذهن اگاهی میگوید:

  1. ذهن اگاهی با مدیتیشن و مراقبه انجام میگیرد.

2. مدیتیشن و مراقبه نباید انقدری زیادی شود که به جای درمان، اجتناب ایجاد کند. چرا که البرت الیس در لیست صد تایی که از اجتناب اورده مدیتیشن بیش از حد را هم اجتناب تعریف کرده.

3. مدیتیشن حداکثر میتواند سه بار در روز، صبح و ظهر و شب باشد ولی با خواب شبانه همزمان نشود چرا که موجب اختلال خواب میشود و حداقل یک بار در روز.

4. کسی که ذهن اگاهی ندارد یعنی: یا در گذشته زندگی میکند و دیر یا زود دچار طیف افسردگی و میشود یا در آینده میزیستد که اختلال هایی از جمله اضطراب را به دنبال خواهد داشت.

5. گذشته و اینده توهمی بیش نیست. اما این به این معنی نیست که گذشته بر حالِ اکنون ما اثر نمیگذارد یا افکار اینده مثل غول قدرتمند ما را به درو دیوار نمیکوبد! بلکه با ذهن اگاهی و انعطاف پذیری تاثیرات این افکار ناخودآگاه را تا حد زیادی کم میکند و دیدن ابعاد واقعی خودمان، ارامش و سکوتی به همراه دارد که با مدیتیشن و مراقبه می آید.

6. در اکنون زندگی کردن به معنای رها کردن آینده است؟ خیر به این معنا است که وقتی مثلا ورزش میکنی واقعا ورزش کنی. ارزش آنرا بدانی و از آن لذت ببری. اگر داری یکی از اهداف برنامه ریزی شده ات را انجام میدهی بدون فکر و نگرانی ها به اتفاقات و شکست های نیامده یا تجربیات تلخ گذشته، واقعا و تنها آنرا با تمرکز انجام بدهی.

7. چرا ذهن آگاهی سخت است؟ زیرا ذهن ارتباط مداااوم با گذشته و آینده دارد. ولی وقتی یک بار پایش را از گلیمش درازتر کند و بیش از اندازه در یکی یا هر دوی آنها غرق شود موقعی ست که باید جلویش را بگیرید.

8. بسیاری از بیماری های سایکوسومایتک یا همان بیماری های روان تنی هستند که ریشه در همین امر عدم ذهن اگاهی دارند. به طور مثال شما پیش دکتر میروید، مشکل شما این است که قلبتان درد میکند یا مدام سر درد میگیرد، اشتها ندارید، پلکتان میپرد و دلدرد های شدید میگیرد.

دکتر بعد از ازمایشات متوجه ی هیچ اشتباهی در فیزیک شما نمیشود و شما را به روانشناس یا روانپزشک معرفی میکند.

چرا که اشکال نه در بدن فیزیکتان، بلکه در ذهن ناارامتان است.

مدیتیشن کردن با فایل هایی که در اپارات یا یوتیوب بسیار است کار ساده و نه چندان وقت گیری است اما اثرات آن به سادگی قابل مشاهده خواهد بود.

ضلع دیگر ماتریس اکت “خود به عنوان بافتار” است.

این هم در صحبت های اوشو دیده شد که میگفت ما بیننده ای هستیم که بر روی تپه قرار دارد و بازیکن ها پایین تپه در حال جنگ یا صلح هستند، میرقصند و آواز میخوانند یا شیون میکنند و خود را از بین میبرند.

ما اما آن نیستیم.. ما هویتی فراتر و پیش از این جزئیاتیم.

حال در علم روانشناسی هم گفته میشود برای ذهن سالم، منعطف و پویا باید بدانیم ما بافت و زمینه هستیم نه خود محتویات.

یکی از استعاره های معروف، صفحه و مهره های شطرنج است.

مهره های سیاه و سفید هیجانات، افکار و کارهای بد و خوب ما هستند. همیشه هم حضور دارند و با هم میجنگند. گاهی سفید ها برنده میشود گاهی سیاه ها.

گاهی انسان نمیتواند دلیل ناراحتی خود را بیابد و گاهی انچنان به زمین کوبیده میشود که مدتی طول میکشد تا بلند شود.

گاهی نیز خوشحالی و شادکامی و شانس دور مان را پرمیکند.

در هر دو حالت ما آن حالت شادی و عشق و لذت و ترس و تنفر .. نیستیم بلکه زمینی هستیم که بازی در ان انجام میشود.

با فهمیدن این موضوع دیگر وقتی ناراحت هستیم فکر نمیکنم پایان دنیا از راه رسیده و با هر خوشحال تمام برنامه ها و اهداف مان را فراموش نمیکنیم.

 

 

 

 

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *