اضلاع شش گانه ی ماتریکس اکت چیست؟

اضلاع شش گانه ی ماتریکس اکت

اضلاع شش گانه ی ماتریکس اکت


اضلاع شش گانه ی ماتریکس اکت چیست؟

ماتریکس اکت شاید شباهت معنایی با فیلم ماتریکس داشته باشد و اتفاقا از برخی جهات شباهت جالبی با یکدیگر دارند!
اگر یادتان باشد در ماتریکس تمام کد ها به هم مربوط و در نهایت یک کل سازمان یافته تشکیل میشد.( میتوانید برای تفسیر روانشناسی فیلم ماتریکس کلیک کنید
این دقیقا چیزی ست که شما در روش روانشناسی ماتریکس اکت به آن میرسید.

موسس ماتریکس اکت که استیون هیز است معتقد بود چندین بخش و جزء هستند که هویت پکپارچه ما را تشکیل میدهند، پس روش درمانی که ابدا کرد نیز بر اساس محوریت قرار دادن این بخش ها بوده.

اضلاع شش گانه ی روش درمانی  اکت (ACT: acceptance and commitment therapy) که موسس آن استیون هیز است بر انعطاف پذیری روانی و شناخت عمیق تر اطراف مان تمرکز دارد.

در واقع این روش درمانی یکی از جامع ترین و کامل ترین روش های درمانی ست چرا که تلفیقی از فلسفه، روانکاوی و روانشناسی رفتارگرا ست.

در اضلاع ماتریکس اکت همانطور که قبلا هم در مقاله های مدیتیشن گفته شد، حتی حرف از ذهن آگاهی که اساس مراقبه ست نیز لحاظ میشود!

این پست آخرین بخش از توضیح اضلاع شش گانه ی اکت است و دو بخش دیگر را میتوانید با عناوین، مراقبه و مدیتیشن و گسلش شناختی پیدا کنید.

پذیرش

اضلاع مایند فولنس (ذهن آگاهی و مدیتیشن) و گسلش شناختی که توضیح داده شده حالا میرسیم به یک ضلع فوق العاده مهم دیگر به اسم پذیرش.

لازم به ذکر است روش های ماتریکس اکت نیازمند یک برنامه ریزی همه جانبه ست، چرا که حتی اگر گمان کنیم در برخی از این اضلاع خوب هستیم و آنها را کنار بگذاریم یا اهمیتی به آنها ندهیم نمیتوانیم به کلِ هدف ماتریکس اکت که سلامت و یکپارچگی روانی است برسیم.

پذیرش چیست؟

یعنی تسلیم شدن در برابر هر اتفاقی که میوفتد؟ کوتاه آمدن در هر شرایطی؟

در اولین قدم این تصورات و حرف ها و کلیشه هایی که در ذهنمان نقش بسته را کنار بگذاریم چون چیزی که نیاز به گفتن ندارد این است که این حرف ها باعث آرامش ما هیچوقت نخواهد شد.

بهترین تعریف برای پذیرش شاید گفتن آنچه هست که متضاد پذیرش یعنی اجتناب تجربه ای است، باشد.

کسانی که در زندگی خود پذیرش را در ابعاد خیلی کم و یا اشتباهی دارند از همه ی وقایع مهم زندگی شان دوری میورزند.

بگذارید چند نمونه مثال بزنیم؛ مردی که باید بیشتر کار بکند تا خرج زندگی خانواده ش را در بیاورد اما به جای آن میگوید نذر میکنم و کارم درست میشود.

یا زنی بعد از فهمیدن خیانت همسرش یا اعتیاد فرزندش به جای آنکه با واقعیت مواجه شود، مشکلات را برای خودش واقع بینانه بررسی کند میگوید من نماز میخوانم و دعا میکنم.

این دست آویز شدن به نیرویی که افراد باور دارند کاملا بد نیست چرا که ریشه در هویت آنها دارد اما اینها اصلا باور به دین یا نیرو نیست تنها و تنها اجتناب تجربه ای است که در نتیجه ی نتوانستن برای پذیرش اتفاق میوفتد.

کسانی که نمیدانند میشود خشم را پذیرفت میشود، ناراحتی را در آغوش گرفت، میشود کنار حسادت نشست و به حرف دلش گوش داد، نمونه هایی از افرادی هستند که پذیرش در زندگی خود ندارند.

استعاره ای که برای ضلع پذیرش در ماتریکش اکت استفاده میشود: دست از کندن بردار!

هر وقت در زندگی تان حس کردید گرفتار اجتناب تجربه ای شدید به خود بگویید:

تو توی یه چاه افتادی. 10 متره این چاه؟ این سختی که گرفتارش شدی؟ با اجتناب تجربه ای نه تنها سمت بالا نمیری که با کشتن زمان 10 متر چاه رو به 50 متر تبدیل میکنی.

خود به عنوان بافتار

چهارمین ضلع از اضلاع شش گانه ی ماتریکس اکت خود به عنوان بافتار است.

خود به عنوان بافتار به چه معناست اصلا؟

یعنی خود بدون پیش داوری؛ بدون قضاوت، خودِ حقیقی و واقعی.

نقطه ی مقابل ندانستن خود به عنوان بافتار، چسبیدن به خودِ مفهومی است.

برای توضیح بهتر به این استعاره دقت کنید: صفحات و مهره های شطرنج!

در بازی شطرنج مهره های سیاه و سفید هستند، هر کدام آنها بنا بر قوانین جلو میروند و گاهی مهره های سیاه و گاهی سفید از صفحه بیرون میروند. ممکن است یک بار مهره های سیاه برنده شوند و یکبار هم ببازند. چه اهمیتی برای صفحه ی بازی دارد؟ هیچ!!!

احساسات، هیجانات و برداشت های ما در موقعیت ها هم دقیقا همین مهره ها هستند. گاهی خیلی خوشحالیم و گاهی تمام چیزی که در اطراف خود “میتوانیم” پیدا کنیم غم و ناراحتی هست.

آنچه اما در روانشناسی به آن تاکیید میشود تا مراجعین حواسشان باشد این است که: شما نه مهره های سفید هستید نه سیاه؛ شما زمین بازی هستید با احساسات متفاوت.

خود به عنوان بافتار اصرار میورزد که این احساسات هیچ گاه نمیتواند شما را توضیح دهد پس وقتی ناراحت و افسرده، ترسیده و ناامید هستید باید بدانید این فقط یکی دیگر از مهره های احساسات شما ست و نه تنها همه ی آنها نیست که بخش سفیدی هم بوده شاید الان فقط کمتر هست.

ارزش ها

پنجمین ضلعِ ماتریکس اکت ارزش های زندگی هر فرد است که طبق باور روانشناسان فرمان هدایت زندگی است.

برای استعاره ای که معرف این ارزش ها باشد: از فانوس دریایی استفاده میکنند. زمانی که ما در تلاطم احساسات و وقایع دلخوش و سرمست کننده یا برعکس دلخراش و گیج کننده گیر افتاده ایم و دریای ذهنمان از همیشه داغون تر است این نور ممتد و آگاه از فانوس دریایی میتواند قایق تصمیمات ما را به سمتی هدایت کند که پشیمانی کمتر و بر اساس خودمان داشته باشیم.

چه طور ارزش های زندگی مان را بیابیم؟

اگر شما هم مثل من خانواده ای داشته باشید که بسیار نگرانتان باشد و همیشه به شما گفته باشد چه کاری انجام دهید احتمالا تا هفده هجده سالگی هیچ تصوری از ارزش های شخصی و خودتان ندارید.

اما من به عنوان یه دانشجوی روانشناسی میگم بهتره این روند رو همینجا تموم کنید. حتی اگه سی سال، چهل سال یا پنجاه سالتان است تصمیم بگیرید برای خودتان زندگی کنید.

در مکانی آرام و به دور از احساسات پر تنش بنشینید. جوری که راحت باشید. یک دفتر و خودکار بردارید و اینها را با خودآگاهی کامل و بدون افکار اضافی از دیگران بنویسید.

  1. بیشترین خواسته ای که در زندگی دارید چیست؟
  2. چرا موارد گزینه اول مهم ترین خواسته هایتان هستند؟ از آنها مثل یک وکیل مدافعِ آگاه و خفن دفاع کنید.
  3. چه جور کارهایی را خیلی دوست دارید انجام بدید؟ فیلم دیدن؛ غذا درست کردن؛ طبیعت گردی؛ ورزش کردن؛ مادر یا پدر خوبی بودن؛ شعر خوندن؛ هر چیزی در این لیست جا دارد.
  4. دلتون میخواد چه جور آدمی باشید؟ یه آدم محترم؛ کسی که قدرتمنده و به دیگران نیاز نداره؛ یک هم گروه مفید با ایده های جالب؛
  5. دوست دارید روابط بین فردی شما چه طور باشد؟ راجع به همه ی روابط تان فکر کنید. از پدر و مادر شروع کنید. اگر دوست ندارید پیش آنها زندگی کنید و میبینید آسیب زا هست پس به فکر مستقل شدن باشید. اگر با پارتنر تان مشکل دارید اینها را بنویسید و بعد به دنبال دلایل آن باشید. از رئیس تان متنفر هستید یا با همکار هایتان کنار نمی آیید یا برعکس جو دوستی بسیار عالی دارید. همه را بنویسید و برای هر کدام دلایل درست و منطقی که از وجود خودتان می آید بنویسید.
  6. زندگی مورد علاقه ت رو بنویس. هر چیزی که میخوای به دست بیاری از الان به بعد رو بنویس تا نقشه ای برای آینده داشته باشی!
  7. یک تکنیک خیلی خیلی جالب روانشناختی به اسم سنگ قبر هست که انجامش بدهید! اگر قرار باشد روی سنگ قبر شما بعد از صد سال زندگی چیزی نوشته شود دوست دارید آن چه باشد؟ یک دوست خوب؟ یک معشوق وفادار؟ یک مبتکر و انسانی آزاده و مستقل؟
    با استفاده از این تکنیک دقیقا خواسته ی قلبی تان را متوجه میشوید. چرا که وقتی دیگر فرصتی برای تغییر نداشته باشید دوست دارید عمیقا چه چیزی از شما باقی بماند، همان جوابِ شما به دلیل زندگی و ارزش شما ست.

عمل متعهدانه

آخرین ضلع از اضلاع شش گانه ی ماتریکس اکت مرحله ای بعد از یافتن تمام مراحل قبلی، کنار آمدن و درآمیختن آنها با زندگی است.

این مرحله که آخرین مرحله است پایبندی و عمل متعهدانه ست.

کتاب هایی که اینجا معرفی میشود: اثر مرکب (هاروی) – قدرت عادت _ عادت های اتمی هستند.

در اکت برخلاف CBT، ابتدا باید روی ابعاد روانی و ذهنی مان کار کنیم، باید ارزش ها و آرزو هایمان را بشناسیم؛ حتی قبل از آن به مدیتیشن و ذهن آگاهی دست یابیم و بعد از آن است که اکت روی کتاب ها و کارهای بیشتر بیرونی و کنش ها تمرکز میکند تا درمان تسریع پیدا یابد.

در عمل متعهدانه چند نکته قابل توجه است؛ اول اینکه فکر نکنید به دلیل انجام ندادن آن کار یا بعدا قصد انجامش را خواهید داشت از سختی آن کم میشود. هر چه زمان بیشتری بگذرد بار روانی بیشتری به همراه خواهد داشت و تنها عمل متعهدانه ای که ما را به عنوان بزرگسال نشان بدهد وجود ندارد!

این برخلاف ارزش های ما هست. ارزش ها زمانی ما را به سمت اهدافی پیش میبرند یعنی باید تلاش کنیم و هر تلاشی مستلزم سختی کشیدن و داشتن عمل متعهدانه است.

و نکته ی دیگر که گاهی شاید به نظر تعارض آمیز بیاید این است که نباید آنچنان به فکر آینده باشیم که تمام جوانب شکست را در نظر بگیریم و از کارها بمانیم.

یکی از روانشناس های برتر آمریکایی میگفت: انگیزه کلمه ی مسخره ای است که برای حس و حال چیزی را داشتن استفاده کردند.

درحالی که شما هیچوقت حال انجام کاری را نخواهید داشت تا زمانی که آن را انجام بدهید.

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *