عشق از نظر فرانکل به چه معناست

عشق از نظر فرانکل به چه معنا‌ست

عشق از نظر فرانکل: عشق نمایانگر عمیق ترین ابعاد هر انسان است. تنها عاشق میتواند پتانسیل های بالفعل نشده ی معشوق را ببیند و آنچنان صمیمیت و محبت در او اثر میکند که توانایی های پنهان نیز به عرصه ی وجود میرسد.

عشق از نظر فرانکل به چه معناست

ویکتور فرانکل، موسس رویکرد معنا‌گرا یکی از جالب توجه ترین و متاسفانه غم انگیز ترین زندگی هایی را پشت سر گذاشته که یک روانشناس میتواند آن را تجربه کند، اسیر در جنگ جهانی دوم!

چه بسا انتظار میرفته فرانکل بعد از تجربه های خود نیازمند یک بیمارستان روانی باشد نه موسس یکی از معناگرا ترین و انسانی ترین رویکرد های درمان روانی!!

فرانکل که زاده ی آلمان بوده در جنگ جهانی دوم همراه همسر خود اسیر میشود و کتاب انسان در جست و جوی معنا از او بسیار در ایران معروف شده.

البته کتاب پزشک و روح مورد برداشت های وسیع ترین در کشور های دیگر قرار گرفته که نمونه هایی از آن را جلوتر عرض خواهیم کرد.

به طور کلی نتیجه ی افکار وی از تجربیات زندگی‌ش بوده که قطعا تاثیر بزرگ اما غیر منتطره ای روی روانشناسی داشته.

عشق از نظر فرانکل چه‌طور به دست می‌آید

عشق از نظر فرانکل چه طور به دست می آید

برای رسیدن به معنای عشق از نظر فرانکل نیازمند کمی عرفان و نه علم هستیم!

فرانکل در کتاب پزشک و روح استدلال میکند:

  • عشق تنها راه برای درک یک انسان دیگر در درونی ترین هسته شخصیت اوست.
  • زمانی که شما کسی را دوست دارید و این را نشان میدهید او این اعتماد به نفس را برای بیان خود پیدا میکند.
  • همینطور آنقدر به هم نزدیک میشوید که مسائلی را که شخص نمیخواهد را میفهمید.
  •  در تمام این ارتباطات نزدیک سرانجام هر دو طرف توانایی های ظهور نیافته در دیگری را میفهمند و تلاش ناخودآگاه و خودآگاهی در جهت ابراز آنها برای یکدیگر به وجود می آید.

ماهیت عشق چیست

ماهیت عشق چیست؟

ماهیت عشق از نظر فرانکل زمانی وجود دارد که انسان به اصول والای انسانی برسد.

فرانکل در کتاب روح و پزشک راجع به عشق ذکر میکند:

  1. هر کسی نمیتواند به عشق برسد.
  2. رسیدن به آن ، نیازمند درجه ای از رهایی و بی خود بودن است.

مثال جالب توجهی نیز در همین کتاب وجود دارد:

مرغی که در چمنزار راه میرود دنبال غذاست، چیزی فراتر از آن برایش معنا ندارد و بهترین چیزی که میتواند تصور کند تا نسیبش شود دانه است. حتی اگر در راه الماسی ببیند به گوشه ای شوتش میکند. برای مرغ «غذا بودن» ارزش است.

اما انسان میتواند جلوی الماس زانو زده و به فکر تبدیل آن به پول هنگفت و بعد خرید غذا باشد. یا اصلا این را درک میکند که حتی وقتی گرسنه است الماس ارزش بیشتری از تکه نان دارد هرچند واقعا گشنه ش باشد این بخش از هویت، در او تنیده شده.

راه رسیدن به عشق و معانی والای وجود، کندن پرهای مرغ است.

پر های مرغ که از وجود انسان کنده شود یعنی به درجات والی برسد، آن وقت میتواند عاشق باشد و به معشوق بودن فکر کند.

دو نوع عشق از نظر فرانکل وجود دارد

  1. عشق واقعی
  2. عشق غیر واقعی

فرانکل راجع به عشق واقعی یا حقیقی میگوید: متاسفانه هر کسی توانایی رسیدن به بالاترین بخش خود را ندارد. در آن قسمت هست که عشق نهفته، یعنی زیستن به طریقه ای متفاوت!!!

از نظر فرانکل چه‌طور به عشق برسیم

از نظر فرانکل چه طور به عشق برسیم؟

این روانشناس معاصر عشق را مثل نویسنده ها، شاعران یا مردم عادی در سکس خلاصه نمیکند. برخلاف نظر اکثریت پیش رفته و ابتدا وجود عشق را تایید و سپس نمود آن را در سکس مطرح کرده. پس اگر هر دوی آنها در وجود دو نفر باشد ابتدا و مهم ترین آن عشق خواهد بود.

که در نهایت برای رسیدن به آن سطح معنویت باید از «سطح مرغی» فراتر برویم. زمانی که به معنویت برسیم میتوانیم عشق را احساس کنیم.

معنویت گرایی از دید فرانکل

فرانکل معتقد بود معنویت شبیه به جرقه ای در دریای خاکستری ست باید به موقع مورد توجه قرار گیرد، پرورانده شود و در نهایت به یک کل تبدیل شود، به همین خاطر اون این تجربه را بسیار نادر میداند.

فرانکل رسیدن به معنویت، که یکی از نمود های آن تجربه ی عشق است، را مرغ نبودن و «بی خود» شدن میداند.

این موضوع بسیار من را یاد مولانا جلال الدین و کریشنا مورتی می اندازد.

این دو شخص که در قاره ای دیگر و مولانا که اصلا قرنی متفاوت بوده، رسیدن به هر چیزی را مستلزم فراتر از اجسام مادی رفتن یا به نوعی «بی خود» بودن میداند.

یعنی عدم نیازمندی به چیزی باعث رسیدن به چیزی فراتر میشود!!!

بی‌خود بودن به چه معناست

 بی خود بودن به چه معناست؟

یعنی دست شستن از هر آنچه شما را به دنیای مادی وصل میکند.

رها شدن، فکر نکردن، زیستن و تنها نگاه کردن باعث رشد میشود. رشدی که شبیه به یه فرایند است و شما را به معنویت و دیدن پتانسیل های واقعی خود میکند.

بگذارید یک مثال بزنم، در فیلم سینمایی «3احمق» سه دانشجوی مهندسی بودند که تنها یکی از آنها بسیار موفقیت های تحصیلی و اختراعات داشت. دو دوست دیگر از او پرسیدند چرا با اینکه هوش ما هم مثل تو خوبه نمیتونیم اینجوری موفق بشیم؟!! اون به یکی از دوستانش گفت چون تو میترسی، از خدا، از شانس نیاوردن، از روز بدی داشتن.

دست های رفیقش پر از انگشتر های طلسم و تسبیح بود. میگفت وقتی همه ی این ترس ها رو رها کنی، یه کم کمتر به چی میشه فکر کنی و انجامش بدی دیگه توش شکست نمیخوری.

عرفان هم یک جورایی همین مسئله را در غالب پرواز روح و جدا شدن از دنیای مادی میگوید.

و روانشناسی معنا گرا که فرانکل پدید آورنده ی آن است، به «بی خود» شدن و مرغ نبودن اشاره میکند!!

الزام برای عشق از نظر فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنای

کتاب انسان در جستجوی معنا این طور آغاز میشود:

فرانکل در یکی از مکان های کار اجباری به سر میبرد که باید به حفاری مکانی بپردازند. وضعیت خوبی نیست وسط جنگ حتی نمیدانند زنان و فرزندانشان سالم یا حداقل زنده هستند یا نه.

فرانکل زمانی که بیل و کلنگ به آنها میدهند، با فحاشی روانه ی کار اجباری میشود با گرسنگی و عدم اطلاع از همسرش یک ثانیه به عقب برمیگردد. زمانی که با همسرش حرف میزد میخندیدند و زندگی میکردند.

انگار این راه فرار بود اما چیز عمیق تری در پس داشت و آن بود که معنا بخشیدن به هر ثانیه ای از زندگی آن را قابل تحمل میکند.

و عشق یکی از بهترینِ معناهاست.

 

منابع:

philosiphy.nz

goodreads.com

elizabethlucasarchive

 

1 دیدگاه

  • درود بر شما
    اولا ممنونم از مطالب آموزنده شما
    ثانیا خواستم در مورد رابطه عشق و سکس از نظر خودم بگم و امیدوارم پاسخ شما را بشنوم.بسیار موافق این هستم که اگر در ابتدای آشنایی دو نفر به فکر مسائل جنسی باشند نوع رابطه از عشق خیلی دور خواهد بود و همان تغییرات هورمونی است که خیلی ها به آن معتقدند.اما در نهایت وقتی دونفر به عشق واقعی رسیدند سکس نیز یکی از بخشهای جداناشدنی رابطه خواهد بود.به نظر من سکس میوه ای از درخت عشق است.درختی که از سایه اش هم میتوان لذت برد یا حتی بر فراز شاخسارانش آشیانه ای ساخت.
    در هر حال ممنونم از مجله خوبتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *