بهترین رویکرد درمانی چیست؟

بهترین رویکرد درمانی چیست؟

بهترین رویکرد درمانی چیست؟


کدام رویکرد درمانی برای من مناسب است؟

وقتی حال روحی مان بده نزد روانکاو باید برویم یا روانشناس؟ تفاوت رویکرد هایی که این روز ها بحثش داغه چی هست؟ یعنی مثلا روانکاوی با طرحواره درمانی فرقش چیه؟ cbt با act چه تفاوتی داره؟؟

توی این پست میخواهم به این سوالات بالا جواب بدهم؛ با دانستن مفاهیم اولیه در هر رشته ای از علوم به درک بهتری از آن و در نتیجه کارایی بالاتری از آن میرسیم.

اول از همه دو درمان معروف را با هم بررسی کنیم؛ روانکاوی و طرحواره درمان.

رویکرد درمان
رویکرد درمان

روانکاوی vs. طرحواره درمانی

روانکاوی از جهاتی شبیه به طرحواره درمانی است که هر دو میخواهند ابعاد ناهشیار و ناآگاهی که در دوره های اولیه ی کودکی در اثر عدم رفع نیاز های کودک تبدیل به تعارض یا اختلال شده اند را پیدا کنند.

اما تفاوت آشکاری که دارند در روانکاوی که زمینه و میشه گفت پیشینه ی قدیمی تری دارد، از آقای زیگموند فروید آغاز شده و یک جوری کلاسیک است، درمانگر نقش پرسشگر را دارد.

تنها کار بسیار مفید و ارزشمندی که در روانکاوی انجام میشود این است که درمانگر ابتدا حداقل برای دو سال پیش یک روانکاو دیگر رفته باشد، گذشته اش درمان شود تا هنگام مواجه به یک درمانجو که گذشته ش شبیه خوده درمانگر بود و یا درمانجو اختلالی داشت که میخواست همه ی احساساتی را که خودش داشته باشد به درمانگر بدهد یا به اصطلاح به گردن او بیندازد، درمانگر این بینش را داشته باشد و در دام نیوفتد..

چرا که در روانکاوی بسیار عمیق وارد بطن ذهنی افراد میشویم و میخواهیم آن زخم عفونت کرده ی قدیمی را باز کنیم و بعد از بهبود دوباره ببندیم.

همین طور یکی دیگر از تفاوت ها این است که  در طرحواره درمانی بر خلاف روانکاوی، تاکید زیادی بر رابطه درمانگر و بیمار دارد.

یعنی چه؟ یعنی اینکه تمامی بخش های اصلی درمان در طرحواره درمانی مبتنی بر این است که درمانجو این را بپذیرد که درمانگر او مثل والدین پرخاشگر یا طرد کننده اش نیست.

و یا اگر از همه ی آدم های زندگیش ضربه خورده اینبار درمانگر این کار را نمیکند و قصد کمک به او دارد.

تنها در این شرایط است که میتواند کارهایی را که درمانگر در طرحواره درمانی بر اساس نوع اختلال از او میخواهد را انجام دهد.
دوستان جدید پیدا کند، با خانواده ش طوری دیگری حرف بزند، در مواقعی احساس استرس این کارهای را انجام دهد و … باید یک رابطه ی درمانی عمیق و مطمئن بین درمانگر و درمانجو باشد.

ولی همان طور که گفته شد در روانکاوی خودِ درمانجو است که باید همه چیز را بگوید و درمانگر میتواند ارتباط دهنده ی آنها با یکدیگر باشد.

به طور مثال برای موردی در روانکاویِ طولانی مدت، در یکی از کِیس هایی که بیش از 5 سال درمان میگرفته و ابتدا ی درمان یک اتفاقی برای خواهرش اتفاق افتاده بود؛ 5 سال بعد که درمانجو ازدواج کرد و بچه دار شد در خلاصه ی گفتن آسیب و اخلالی که اخیرا داشته درمانگر به این اشاره کرد که : این اتفاقی که الان برای تو پیش آمده شبیه اتفاقی که 5 سال پیش برای خواهرت پیش آمده بوده.

طرحواره درمان جفری یانگ 

در پست های گذشته راجع به فروید و یونگ که موسس روانکاوی بودند صحبت شد حالا توضیح کوتاه برای شناخت درست طرحواره درمانی میدهیم.

دکتر جفری یانگ اولین کلینیک طرحواره درمانی را تاسیس کرد. در دهه‌ی 1980 جفری یانگ طرحواره‌درمانی را به‌عنوان یک بسط ابتکاری در مفاهیم سنتی و رویکرد درمانی CBT تأسیس کرد. طرحواره درمانی عنصر های اصلی و زیر بنایی دارد که از انواع مختلفی از رویکرد های قدیمی تر گرفته از جمله: شناختی-رفتاری، دلبستگی، گشتالت، درمان روانکاوی!!

چرا که دارای تمارینی کاملا بیرونی و رفتاری است (رفتار گرایی و گشتالت) و از طرف دیگر در نیاز های اساسی و اولیه ی کودکی نیز توجه میکند(روانکاوی).

طرحواره درمانی برای کیست؟

طرحواره درمانی برای مدیریت علائم حاد (ناگهانی و شدید) طراحی نشده است. بلکه تمرکز آن بر درمان الگوهای رفتاری ناکارآمد مزمن، فراگیر و طولانی مدت است.

اعتقاد بر این است که طرحواره درمانی برای این افراد مناسب است: افسردگی، اختلالات اشتها، مشکلات رابطه ای، اضطراب، سوء مصرف مواد و از این قبیل.

سازگاری و ناسازگاری شناختی در طرحواره درمانی

همانطور که دکتر جفری یانگ میگوید، همه کودکان در حین رشد نیازهای عاطفی اصلی دارند.
وقتی این نیازها به طور مکرر (به اندازه کافی) برآورده نمی شوند، کودکان سعی می کنند دلیل این اتفاق را بفهمند و بنابراین باورهای خاصی در مورد خود ایجاد می کنند.

مثلا وقتی جیغ بکشم و خود را به خفگی بزنم مادرم سرش را از گوشی بالا میاورد و من را میبیند پس باید همیشه این کار را بکنم.

و با تنها زمانی که کسی را بزنم و مدیر به پدرم زنگ بزند او به من توجه میکند.

پس در نتیجه نیاز های من در شرایط عادی رفع نخواهد شد و باید خودم برایش تلاش بکنم. هر چند اگر این تلاش ناسازگارانه، خطرناک و بی رحمانه شود.
وقتی هم که شخص بزرگ میشود در مورد روابط. به این تبدیل میشود که “دیگران ناگزیر من را ترک می کنند/آزارم می دهند/از من سوء استفاده می کنند. من باید کاری کنم از من فاصله نگیرند و به من محتاج بمانند.”

 این باورها طرحواره های ناسازگار اولیه نامیده می شوند.

اگر طرح واره خاصی را در اوایل کودکی یا نوجوانی ایجاد کرده باشیم، در آینده نیز در ذهن ما به کار خود ادامه می دهد.
همانطور که دکتر جفری یانگ می گوید: “طرحواره ها برای بقا می جنگند.”

حتی اگر در موقعیتی دقیقا شبیه به موقعیتی که طرحواره شکل گرفته نباشیم اما به خاطر آشنایی با چنین طرز رفتار و برداشتِ ذهنی، برایمان راحت تر است به شیوه ای که همیشه فکر میکردیم، فکر کنیم.

به عبارت دیگر، عمل نکردن خارج از طرحواره ما ناآشنا، ناراحت کننده و غیرطبیعی خواهد بود، حتی اگر بتواند ما را از مشکلاتی که در بسیاری از زمینه های زندگی خود تجربه می کنیم رهایی بخشد.

برای مثال ما میدانیم در رابطه ای هستیم که به ما آسیب میزد، پارتنری داریم که فحاشی میکند و حتی ممکن است خیانت بکند اما رهایی از آن برایمان سخت است چرا؟

اینکه واضح است دارد آسیب میزد پس تعلل افراد زیاد در چیست؟ در اینجاست که از ابتدا دیده آدمای دیگر این دسته از پارتنر ها را تحمل میکنند و با آنها زندگی میکنند.

فرد دیده مادرش با وجود خیانت پدرش کنارش مونده و به این باور رسیده این همان کار درست است.

مغز انسان ترجیح می دهد با چیزی که از قبل می داند پیش برود. این می تواند توضیح دهد که چرا مردم اغلب محیط و روابط دوران کودکی خود را در بزرگسالی بازسازی میکنند.

همانطور که در کتاب عشق ویرانگر گفته میشود: دختر از پدر الکلیسم که او را میزد فرار کرد و بعد از ده سال با کسی ازدواج کرد که الکلیسم بود و او را کتک میزد!

CBT vs. ACT

:(cognetive behavioral therapy) CBT این درمان مبتنی بر دو شیوه ی اصلی است یکی شناخت (cognetive) و دیگری رفتار (behavioral) فرد است.
در درمان سی بی تی برعکس طرحواره درمانی بُعد بزرگ آن تغییر دادن رفتار شخص از سمت درمانگر است.

در کِیس وسواس که شخصی بعد از شستن میوه یا جمع کردن خانه بیست بار دستهایش را میشوید احتمالا نیاز به اینکه رفتارش (شستن بیست بار دستها) ارجعیت به اینکه چه شده که اینطور به دنبال تمیزی میگردد و اصلا کثیفی چه طور برایش معنا شده که خود را کثیف میداند (روانکاوی)، از نظر درمانگر دارد.

Acceptance and commitment therapy (ACT therapy): بر این باور است که شما چیزهایی که را که نمیتوانید تغییر دهید و در اجتماع بسیار زیاد از آن دیده میشود را بپذیرید.

شما نمیتوانید رئیس نامنصف یا همکار های دست و پا چلفتی تان را عوض کنید.

نمیتوانید سوگ در اثر رفتن و یا فوت کسی را از بین ببرید و او را به زندگی تان برگردانید.

در این مواقع اکت با اضلاع معروف ش است که به شما کمک میکند تصویر بزرگتر را ببینید، در لحظه ی حالا و اکنون زندگی کند و برای خود مراقبی تان ارزش قائل شوید.

در انتهای این پست امید است که شما این موضوع را بفهمید که آدم های دیوانه نزد روانشناس و روانکاو نمیروند بلکه در تیمارستان بستری میشود.
هیچ انسانی نیست که کاملا سالم باشد و بهتر است قبل از خراب شدن روابط خانوادگی و احساسی و کاری مان کمک حرفه ای بگیریم.
و در انتهای این تفاوت رویکرد ها با رفتن پیش روانشناس یا روانکاو متخصص قطعا بهتر خواهیم شد.

 

 

2 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *