نظریه فروید و یونگ درباره ی خودآگاه و ناخودآگاه

نظریه ناخودآگاه فروید و یونگ

نظریه فروید و یونگ درباره ی خودآگاه و ناخودآگاه

شایان ذکر است که نظریه فروید و یونگ درباره ناخودآگاه و خودآگاه، بر این است که ناخودآگاه با تأثیر قابل توجهی بر رفتار خودآگاه افراد، نقشی حیاتی در زندگی افراد ایفا می کند. با این حال، برخلاف فروید، یونگ بر این عقیده بود که ناخودآگاه جمعی بسیار عمیق‌تر در روان انسان نهفته است و آن را در سطحی اساسی اصلاح می‌کند.

نظریات اثبات شده فروید

 

فروید:

فروید یک عصب شناس بسیار برجسته آلمانی بود که در تحلیل و بررسی روش های درمان در علم روانشناسی آثار بسیاری از خود به جای گذاشت.

نظریه ی ضمیر ناخودآگاه فروید ذهن انسان را به دو قسمت تقسیم می کند، که شامل قسمت هوشیار و قسمت ناهوشیار می باشد. قسمت هوشیار ذهن، شامل تمامی افکار، اعمال و احساسی است که ما درحال حاضر از آن آگاه هستیم. قسمت ناهوشیار ذهن شامل چیزهایی است که از آن آگاه نیستیم.

از نظر فروید بخش ناهوشیار، دارای تمام انگیزه های غریزی و همچنین ابتدایی، خاطرات و هیجانات اضطراب آور است.

ضمیر ناخودآگاه از قدرت بالایی برخوردار است. همان گونه که به صورت کاملا زیرکانه مشغول ثبت اطلاعات است، به همان اندازه در رفتارهای ما نیز تاثیر می گذارد، بنابراین بهترین کار این است که با دستیابی به کنترل این بخش از ذهن، از بروز تغییرات رفتاری جلوگیری گردد، زیرا در غیر این صورت شاهد بسیاری از افکار و واکنش هایی درخود خواهیم بود که گاه حتی برای خودمون هم عجیب به نظر می رسد.

براساس این نظریه، از فروید می توان روش هایی را برای کنترل بر ضمیر ناخودآگاه به کار برد که بسیار کار بردی می باشد.

یونگ

یونگ:

نظریه های یونگ  مانند فروید درباره این است که ذهن ما از دو بخش خودآگاه و ناخودآگاه تشکیل شده. بخشی از آن ذهن ناخودآگاه هست و بخش دیگر ذهن خودآگاه. ذهن خودآگاه اون بخشی هستش که ما برآن هوشیار هستیم ولی ذهن ناخودآگاه، بخشی از شخصیت و هویت ما است که ما برروی آن آگاهی نداریم، اگرچه در درون ما وجود دارد.

یونگ معتقد است که خودآگاه ما دو بخش دارد نقاب و خود. نقاب اون چیزی هست که دیگران ما را با آن می شناسند. این نقاب با نیروهایی شکل می گیرد که هم از درون و هم از بیرون برآن موثر واقع می شن. یک تعادلی بین نیروهای درونی و بیرونی در نقاب است. در بخش دیگر خودآگاه، ما نهاد(خود) را داریم. این نهاد در سطح زیرین نقاب است.

یونگ معتقد بود که در قسمت ناخودآگاه، در سطح اول ما سایه را داریم. تمام اون چیزی که سعی می کنیم به یاد نیاریم، آرزوهایی که بهشون نرسیدیم، خاطرات بد، یا مثلا وقتی خشمگین می شیم ناگهان از خودمون رفتاری بروز میدیم که هیچوقت بروز ندادیم جزوی از سایه هستند. سایه فقط محل تجمع نکات منفی نیست، خیلی از استعدادها و نیروهای شناخته نشده هم در داخل سایه قرار دارند.

در عمیق ترین ساختار شخصیت ما، ناخودآگاه جمعی را داریم. این ناخودآگاه جمعی بین مردم یک جامع و یا حتی جوامع، یکسان هستند. اینجا همون بخشی هست که به اعتقاد یونگ ما کهن الگو را داریم.

 

 

 

ارتباط با ناخودآگاه فروید و یونگ

براساس عقیده فروید، چند روش برای این کار وجود دارند که عبارتند از:

  1. تفسیر رویا
  2. انتقاد
  3. ارتباط آزاد

تفسیر رویا

تفسیر رویا:

یکی از روش های مشاهده ی ضمیر ناخودآگاه انسان، همان تفسیر رویا می باشد. این بخش از اطلاعات حتی اگر در رویاها نمایان شود، او معتقد است که این اطلاعات به صورت پنهان شده می باشد. همچنین تفسیر رویاها به علت آشکار ساختن جوانب پنهان، معنای خواب است.

فروید براین باور است که تمام رویاها، شکلی هستند برای رسیدن به آرزوها.

 

 

انتقاد:

نظریه های گوناگونی در مورد، ضمیر ناخودآگاه انسان وجود دارد که برخی از دانشمندان آن را زیر سوال برده اند. بسیاری از محققان نیز براین عقیده هستند که توابع شناختیه زیادی در ضمیر ناخودآگاه ما وجود دارند. تحقیقات انجام شده نشان دهنده ی این است که برخی از عملکردها و رفتار ما تحت تاثیر ضمیر ناخودآگاه ماست.

 

 

ارتباط آزاد:

طبق گفته های فروید، می توان احساسات ضمیر ناخودآگاه را از روش ارتباط آزاد، به هوشیاری ذهن منتقل کرد. او در ابتدا از بیمارانش می خواست آرام باشند و هر آن چیزی که به ذهنشان خطور می کند بیان کند. با بررسی این اطلاعات فروید می توانست به ضمیر ناخودآگاه آن ها پی ببرد.

حتی فروید هم نتوانست نظریه جامع و کاملی درباره ی ذهن ناخودآگاه ارائه دهد، اما ایده ها و نظریات مهمی در این باره مطرح کرده است که هم اکنون اثاث و بنیادهای ذهن ناخودآگاه هستند.

درسال 1915 میلادی، فروید توانست مدل ذهن خودآگاه را توصیف کند که همان جایی است که تمام فرایند های روانی که ما از آن ها آگاهی داریم، قرار میگیرد. فروید معتقد بود، ذهن دارای سطح بندی مختلف است، به همین دلیل بالاترین سطح ذهن را، ذهن خودآگاه می دانست. از طرفی ذهن پیش داوری، شامل افکار و احساسی  می شود که شخص در ابتدا از آن ها آگاهی ندارد اما به راحتی می تواند به آگاهی برسد.

طبق این نظریات ذهن انسان دارای سه سطح متفاوت از نظر آگاهی است و درک انسان نسبت به آن ها، متفاوت است.

سطوح ذهن

مراحل سطوح ذهن:

  1. آن سطحی که ذهن، همه ی اعمال و افکار ارادی از آن می گذرد و تسلط به آن داریم.
  2. سطحی که برخلاف سطح پیشین، گرچه بسیاری از فرایندهای روانی و فکری را شامل می شود، ولی عملا از آن غافل هستیم و به وجودش به صورت مستقیم آگاهی نداریم.
  3.  اینکه، سطحی از ذهن انسان وجود دارد که میان این دو سطح و به نوعی  محل گذار برای هردو سطح می باشد. ما از آنچه که در ذهن خودآگاهمان اتفاق می افتد، کاملا اطلاع داریم و از اطلاعاتی که در طول روز در ذهن خودآگاه ذخیره می کنیم، آگاهی داریم.

 

 

کلام آخر

زیگموند فروید و کارل یونگ از تأثیرگذارترین چهره‌های تاریخ روان‌شناسی هستند. روش‌هایی که این دو محقق به ناخودآگاه و شخصیت می‌نگریدند تأثیر زیادی بر یکدیگر داشتند و تا حدی مشابه بودند، اما در عین حال از بسیاری جهات ناتوان با هم تفاوت داشتند. متفکران رویکردهای متفاوتی به موضوع داشتند و بر جنبه‌های مختلف ناخودآگاه تأکید داشتند، اما هر دوی آنها یافته‌های قابل توجهی داشتند. من فکر می کنم که هر نظریه چارچوب مفیدی برای مطالعه شخصیت فراهم می کند و این دو مکتب فکری می توانند مکمل یکدیگر باشند.

 

 

 

منابع

Psychology writing

4 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *