در کتاب پرسش گری سقراطی چه میگذرد!؟ راهی برای ارتباط بهتر بین درمانگر و درمانجو


سقراط که بود و چه کرد؟

نقل قول زیبایی از سقراط در کتابی درج شده است: “زندگی بررسی نشده، ارزش زندگی کردن را ندارد!”

و باز در جایی دیگر می گوید: “من درباره خودم تنها یک چیز میدانم و آن اینکه هیچ چیز نمیدانم!”

 

 

جان فلسفه سقراط، بها دادن به شک و پرسش گری است. پرسش گری یعنی نپذیرفتن چیزی آنگونه که ادراک میشود.

وی معتقد بود تا زمانی که باور نکرده ای چیزی نمیدانی، به دنبال حقیقت نمی گردی. حقیقت آنچه که تجربه میکنی نیست. حقیقت را باید جست و جو کرد.

این جست و جو از طریق پرسش گری انجام می گردد.

در کتاب پرسش گری سقراطی چه میگذرد؟

نام مادر سقراط فنارت بود. حرفه او به زبان امروز مامایی بود. سقراط شغل مادرش را به عنوان بهترین تشبیه برای توضیح کارش انتخاب کرده است.

او میگوید من هم مثل مادرم مامایی میکنم. مادرم نوزاد را به دنیا نمی آورد بلکه به زائو کمک می کرد تا نوزادش را به دنیا آورد. من هم اندیشه ای نو تولید نمیکنم بلکه به صاحبان اندیشه کمک میکنم تا زایا باشند و اندیشه ای نو تولید کنند و دانش را بسازند.

 

 

روش سقراط سه وجه مهم دارد که عبارت اند از: 1)پرسش گری نظام مند 2)استدلال استقرایی 3)تعاریف جهان شمول.

از این میان فقط پرسش گری نظام مند، آن هم به طور نسبی در میان روان درمانگران شناخته شده است.

اگرچه درمانگر فرآیند مداخله درمانی را با استفاده از روش سقراطی به گونه ای پیش می برد که منجر به تغییراتی در باورهای کنونی فرد میشود، ولی هدف نهایی درمان تبدیل درمان ذهن درمانجو به ذهنی پرسش گر است.

درمانجو به کمک درمانگر دامنه دیدش را وسیع تر کرده و داده هایی را که قبلا نادیده می گرفت، می بیند و آنها را دقیق تر تبیین می کند.

هنر درمانگر اینجاست که با دو ذهن در جلسه حضور دارد. او با یک ذهن خود، لحظه به لحظه با درمانجوست. نه اینکه صرفا با درمانجو همدلی می کند بلکه جریان جست و جوی ذهنی درمانجو و تلاش وی برای یافتن پاسخ سوالات مطرح شده در جلسه را نیز تعقیب میکند.

درمانگر با ذهن دیگرش نظریه درمانی خود یعنی رویکرد شناختی را پی میگیرد. اما هردو ذهن، از یک راهبرد استفاده می کنند و آن روش سقراطی است.

ناظر عامی که از بیرون به جلسه درمان می نگرد فقط ذهن اول را میبیند. او ممکن است به دلیل کثرت پرسش هایی که در جلسه درمان مطرح می شود، چنین استنباط کند که درمانگر بیش از حد کنجکاو است، سوالات بی هدف یا از سر فضولی می کند، و دماغش را در زندگی و افکار درمانجو فرو کرده است!

اما در مقابل، اگر کسی که روش سقراطی را میشناسد، به جلسه درمان بنگرد، حتی یک سوال بی هدف و از سر کنجکاوی هم مشاهده نخواهد کرد.

 

پرسش گری نظام مند چیست؟

فرآیند پرسش گری باید درمانجویان را برانگیزاند تا دریابند که چگونه پاسخ های مسائل شان را بیابند. هدف از طراحی این سوالات آن است که تفکر مستقل در درمانجویان، تسهیل شود.

سوالات مستلزم این است که درمانگر و درمانجو شرکت همکارانه و فعالی داشته باشند. همچنین، می توان مجموعه پیشرونده ای از سوالات را به کار برد تا فرآیندهای تفکر درمانجو شکل بگیرد.

هفت نوع متفاوت از سوالات عبارت اند از: حافظه ای، ترجمه ای، تفسیری، کاربردی، تحلیلی، ترکیبی و ارزیابی.

محتوای اغلب سوالات سقراطی، به گونه ای طراحی میشود که مسئله گشایی عقلانی و مستقل را در درمانجویان بپروراند.

مراحل یادگیری و به کارگیری مسئله گشایی عبارت است از تعریف مسئله، آفرینش بینش های مقابله، تصمیم گیری و اجرا.

در مرحله تعریف مسئله، مجموعه ای از سوالات به کار برده میشود تا به درمانجویان کمک شود مسئله خاص را به طور عملیاتی تعریف کنند.

برای مثال، پرسیدن “از نظر شما مسئله چیست؟”  “اوضاع این مسئله، چه قدر وخیم است؟”  “امیدوارید چه کاری انجام دهید؟”  “این مسئله چند وقت یک بار رخ می دهد؟”، ممکن است به درمانجویان کمک کند تا شرایطی را که غیر قابل پذیرش است، شناسایی کنند و واقع بینانه تر رفتار کنند.

در مرحله آفرینش بینش های دیگر، مجموعه ای از سوالات استفاده میشود تا به درمانجویان کمک شود به راه های خلاقانه و جدید مقابله با مسئله شناسایی شده فکر کنند.

در مرحله تصمیم گیری، از سوالات استفاده میشود تا به درمانجویان کمک شود مزایا و معایب هریک از گزینه های مقابله را شناسایی کنند.

درمانجویان می توانند پی آمدهای کوتاه مدت و درازمدت احتمالی هریک از بینش های دیگر را نظام مند ارزیابی کنند.

سرانجام، در مرحله اجرا از درمانجویان خواسته می شود که بینش انتخاب شده را اجرا کنند و تاثیرهایش را ارزیابی نمایند.

درمانجویان می توانند روش هایی را شناسایی کنند که در صورت بروز دوباره مسئله، ممکن است موثر واقع بشوند یا نشوند.

به طور خلاصه، میتوان مجموعه ای از سوالات را به کار برد تا فرآیند مسئله گشایی را هدایت نمود.

روش سقراطی بر رویکرد خویشتن داری تاکید می کند. بنابراین، درمانگر در مقام راه نما، فرآیند خوداکتشافی را تسهیل میکند و درمانجو فرآیند مسئله گشایی را رفته رفته یاد میگیرد.

 

 

در نهایت، پرسش گری نظام مند را باید به تناوب بین گفت و گوی سقراطی و غیرسقراطی استفاده کرد. استفاده زیاد از سوالات، خوداکتشافی درمانجو را محدود خواهد کرد.

استفاده از سبک سقراطی، اغلب باید به حالت تعلیق درآید یا قطع شود تا مسائل، با استفاده از سبک غیرسقراطی، بحث و تبیین گردد. این امر کمک می کند از طبیعت بازجویانه مصاحبه که فقط مبتنی بر سوالات متوالی ست، کاسته شود.

سخن آخر اینکه درهر زمان فقط باید یک سوال از درمانجو شود، و به وی اجازه داده شود تا داستان خویش را بگوید.

روش سقراطی می تواند خودمختاری را افزایش و مقاومت را کاهش دهد.

مثالی درباره فرآیند پرسش گری سقراطی:

درمانجو: احساس میکنم آدم شکست خورده ای هستم، حتی زمانی که مرتکب اشتباهات کوچکی می شوم.

درمانگر: شکست برای شما چه معنایی دارد؟

درمانجو: اگر اشتباه کنم، به این معنی ست که نمیتونم آن طوری که دیگران از من انتظار دارند، عمل کنم؛ من بی کفایت و بی ارزش ام.

درمانگر: اشتباه کردن برای شما این معنی را دارد که بی کفایت و بی ارزش هستید؟

درمانجو: بله. اگر اشتباه کنم، نمی توانم کارم را خوب انجام دهم. باید احساس کنم از عهده کارم بدون اینکه دیگران دایم به من کمک کنند، بر می آیم.

درمانگر: وقتی به آن صورت واکنش نشان می دهید، چه اتفاقی می افتد؟

درمانجو: به من می گوید که اگر دلم می خواهد در کارم بهتر شوم، باید به خودم فشار بیاورم.

درمانگر: اگر به جای اینکه خودتان را بابت نقص هایتان، سرزنش کنید، پیشرفت هایی را که کردید، تحسین کنید، چه اتفاقی می افتد؟

درمانجو: دیگر تلاش نمیکنم که خودم را اصلاح کنم. به جایی که هستم رضایت می دهم و ممکن است چاق و تنبل شوم. برنامه های زیادی دارم که باید عملی شان کنم و بابت همین، باید به خودم فشار بیاورم.

 

استدلال استقرایی چیست؟

استدلال استقرایی با اکثر اشکال روان درمانی شناختی هماهنگ است. این استدلال، اطمینان می دهد که تجربه گرایی مشارکتی برای شناخت درمانی لازم است.

فرآیند استفاده از استدلال استقرایی، متکی بر کندوکاو مشترک بین درمانگر و درمانجوست. روش سقراطی تلاش می کند تا کاری کند که درمانگر، خوداکتشافی درمانجو را تسهیل نماید و از این رو، استقلال درمانجو را افزایش دهد.

روش سقراطی به درمانجویان کمک می کند که بیاموزند چگونه راه حل های خود را جست و جو کنند.

آموزش آشکار، همیشه راه موثری برای آموزش مهارت های مفهومی نیست. آموزش از طریق فرآیند اکتشاف، درک بهتری ایجاد می کند و توانایی درمانجویان را برای حل مسائل جدید، تقویت می نماید.

به جای اینکه تلاش کنیم تا واقع بینی را در درمانجویان تقویت نماییم، شاید مناسب تر باشد که کمک کنیم تا مسائل شان را از زوایای متفاوت و سازگارانه تری ببیند.

از استدلال استقرایی می توان استفاده کرد تا به آنان کمک نمود از جنبه های هیجانی مسائل خود فاصله بگیرند و مفهوم پردازی شان را از مسائل بسط دهند.

برای مثال، درمانجویی که زن بزرگسالی بود بیرون هراسی داشت. آرزوی وی این بود که روابط صمیمی برقرار کند و ازدواج نماید. او گزارش کرد که مسائلش، همیشه زمانی فروکش می کند که با یک مرد آشنا می شود. وقتی ارتباطاتش مورد بحث قرار گرفت، اظهارات مبهمی در این باره عنوان کرد که اگر ازدواج کند، چگونه زندگی و بیرون هراسی وی بهبود خواهد یافت.

از این رو، درمانگر سوالاتی مطرح کرد تا درمانجو را وا دارد که انگاره های نگفته خود را شناسایی کند: “اگر ازدواج می کردید، زندگی شما چه تغییری می کرد؟”   “چگونه زندگی تان بعد از ازدواج مانند قبل باقی خواهد ماند؟”  “با ازدواج، به چی میرسید؟” در طی جلسات، درمانجو توانست ببیند که پیشرفت او، به تلاش و نگرش خودش بستگی دارد و از هرگونه رابطه عاشقانه ای که در طی دوره درمان رخ می دهد، تاحد زیادی مستقل است.

استدلال استقرایی به درمانجویان یاری می رساند تا براساس تجارب محدود، نتیجه گیری های منطقی و فراگیری بکنند.

 

تعاریف جهان شمول چیست؟

تعاریف جهان شمول ویژگی هایی را توصیف می کند که برای شناسایی ماهیت مفهوم، کافی هستند.

یک اصطلاح باید به طریقی توصیف شود که مفهوم حتی زمانی که مثال های خاص، متفاوت است، بدون تغییر باقی بماند.

برای مثال، استقلال را می توان به طور کلی، آزاد بودن از بند کنترل شدن تعریف کرد و بنابراین، برای نوجوانی به کار برد که سر خودمختاری، با والدینش کشمکش دارد.

فرآیند شکل دهی تعاریف جهان شمول در درمان، می تواند به درمانجویان کمک کند تا ببینند اصطلاحاتی که به کار می برند چه قدر مناسب است.

تعاریف جهان شمول می تواند به درمانجویان کمک کند تا دیدگاه خود را نسبت به رویدادهای زندگی، وسیع تر و متعادل تر کنند.

درمانجویان باید از تعریف اصطلاحات ارزیابی که مبتنی بر دیدگاه کوته بینانه و تجارب محدود است، اجتناب کنند.

همچنین، بسیاری از درمانجویان اصطلاحات ارزیاب را به دو انتهای پیوستار می برند (برای مثال، موفقیت دربرابر شکست)؛ درحالی که درجه بندی های گوناگون بین این دو را نادیده می گیرند.

برای مثال، درمانجویی که زن بزرگسالی بود، وقتی فهمید که نامزد سابقش با دختر دیگری قرار ملاقات گذاشته است، به شدت ناراحت شد. با اینکه ماه ها بود نامزدی شان به هم خورده بود، هنوز تصور می کرد آن مرد، مال اوست. از این رو، بیشتر انرژی خود را بر طراحی راه هایی متمرکز کرده بود که می توانست به نامزد سابقش یا آن دختر، آسیب وارد کند. اغلب، تلفن های تهدید آمیز یا غیر اخلاقی می کرد و به کرات درباره آسیب جسمی زدن به آنان، خیال پردازی می نمود.

زمانی که نگرش هایش در جلسه درمان مورد بحث و بررسی قرار گرفت، عمل خود را “عدالت” توصیف کرد. و وقتی خواسته شد عدالت را به طور کلی تعریف کند، گفت که یعنی حق شخص را کف دستش بگذارید. نامزد سابق وی چون احساساتش را جریحه دار کرده بود، تصور می کرد که حق دارد به او آسیب جسمی و عاطفی وارد کند. به همین دلیل، خواسته شد که توضیح دهد تعریفش از عدالت، چه تفاوتی با انتقام گرفتن دارد. درمانجو این طور تصور میکرد که تفاوت بین مفهوم عدالت و انتقام، اهمیتی ندارد. از این رو، درمانگر خواست تا احساسات عصبانیت خود را از ابراز رفتاری آن جدا کند.

لازم بود متوجه شود که روی عصبانیت خود انگشت گذاشته است و از آن، استفاده مخربی میکند. درمانگر درباره اینکه چگونه عصبانیت، هیجان طبیعی و قابل قبولی ست بحث و تبادل نظر کرد و اضافه نمود که اما باید به روش سنجیده و سازنده ای ابراز شود.

درمانجو لازم بود به این درک برسد که عدالت و انتقام، به لحاظ هیجاناتی که در پس اعمال همسو با خود دارند، متفاوت هستند.

تعریف جهان شمول باید این قابلیت را داشته باشد که همه موارد مرتبط را تبیین کند و هرگز مستلزم نمونه های مخالفش نباشد. در نهایت، تعریف جهان شمول باید در طی زمان پایدار و مستقل از عوامل محیطی باشد.

برای مثال، تعریف مفید آنچه که فرد را “جذاب” می سازد، باید قطع نظر از زمان یا مکان خاص مشاهده شده، برای همه افراد کاربرد داشته باشد.

تعریف باید در تمام مثال های مرتبط، یکسان باقی بماند. مشکلات زمانی سر بر می آورند که درمانجویان، برای خود از همان تعاریفی استفاده نمی کنند که برای دیگران استفاده می کنند.

برای مثال، درمانجوی بزرگسالی که در کودکی قربانی سوء استفاده جنسی شده بود، در موسسه حمایت از کودکان، مددکار بود. نمی توانست به رفتارهای مشخص، به طور واقع بینانه ای برچسب سوء استفاده بزند. چون موارد سوء استفاده بسیاری را در شغل خود دیده بود، از اینکه به تجارب دوران کودکی اش برچسب سوء استفاده بزند، اکراه داشت. در مقام مقایسه، تجربه سوء استفاده خودش، خفیف و جزئی به نظر می رسید. بنابراین، سوء استفاده شدن را خشونت بدنی شدیدی تعریف کرد که با میزان تحریک صورت گرفته برای بروز آن، تناسبی ندارد و متوجه افرادی ست که توان حفاظت از خود را ندارند. به همین دلیل، لازم شد از گرایشش به اینکه سوء استفاده را با نگاه به موارد افراطی، تعریف می کند، آگاه شود.

از همین رو، پرسیده شد اگر خود را در حال سوء استفاده کردن از کودکی، درست همان گونه که با خودش رفتار شد بیابد، به تجاربش در زمینه سوء استفاده شدن چه برچسبی می زند. در پاسخ گفت سوء استفاده. سپس، سوال شد اگر هنگام کار، درحین بازدید از یک خانه، مشاهده گر این رفتارها باشد چه برچسبی به آنها میزند. در پاسخ به این سوال نیز گفت، سوء استفاده. با نگاه به این مسئله از منظر های متفاوت، توانست تعریفش را از سوء استفاده شدن روشن کند؛

در نتیجه، تعریف مذکور نیز گستره ای از اعمال آسیب زا را شامل شد و برای تمام نمونه های آن قابل استفاده گردید. او آموخت که تعاریف باید در موقعیت های متفاوت و افراد مختلف ثابت باقی بماند.

این تعاریف گسترده می توانند به درمانجویان یاری برسانند تا از دیدگاه ها و مفروضه های سوی مند خود فاصله بگیرند و تجارب، مسائل و آرزوهایشان را از چشم انداز گسترده تری ارزیابی کنند. درمانجویان یاد می گیرند فرضیه های خود را زیر سوال ببرند و باورهای خویش را نقد کنند.

درمانگر هنگامی که در تلاش است تا واقع نگری و خودمختاری را در درمانجویان تقویت کند، روش سقراطی چارچوب مفهومی گسترده ای را برای وی فراهم می کند.

درمانگر با شناسایی و کندوکاو مفروضه های زیربنایی درمانجو، فرض را براین قرار نمی دهد که پاسخ ها آشکار است، بلکه درمانجویان وا داشته می شوند تا باورهای زیربنایی خود را شناسایی کنند و به چالش بکشانند.

روش سقراطی می تواند خوداکتشافی درمانجو را تسهیل کند. با روش سقراطی، درمانجویان می آموزندکه چگونه مسائل بین فردی و هیجانات کلی را مستقلانه بررسی کنند.

استفاده از تعاریف جهان شمول در روان درمانی، به فرآیندی پیچیده و انتزاعی تبدیل می شود. به همین دلیل، روش سقراطی برای همه درمانجویان یا تمام جلسات مناسب نیست.

چنانچه رویکرد سقراطی با بزرگسالانی صورت گیرد که باهوش و با بصیرت اند و در انتقال منظور خود به دیگری، می تواند مفهوم پردازی گسترده ای برای درمان فراهم آورد و تعمیم تاثیرهای درمان را تسهیل کند.

 

قطعی نپنداشتن دانش خود چیست؟

روش سقراطی نوعی گفت و گوست که مجموعه ای از پرسش ها را به کار می گیرد تا به افراد کمک کند به مسائل مختلف به دقت فکر کنند و راه حل های رضایت بخشی به دست آورند.

روش سقراطی نیازمند آن است که درمانگر، نگرشی کلی را حفظ کند؛ نگرشی که لازمه آن، قطعی نپنداشتن دانش خود است.

قطعی نپنداشتن دانش خود اغلب، بی اطلاعی سقراطی نامیده می شود. بی اطلاعی زمانی اتفاق می افتد که افراد به اشتباه باور دارند چیزهایی می دانند که در واقع نمی دانند چیستند. قطعی نپنداشتن دانش خود اشاره به حفظ تردید درباره اطلاعاتی دارد که دانش واقعی تلقی می شوند.

قطعی نپنداشتن دانش خود مستلزم این است که درمانجو یاد بگیرد بپذیرد که معمولا فاقد دانش با قطعیت کامل است.

قطعی نپنداشتن دانش خود می تواند نقش مهمی در نگرش کلی درمانگر ایفا کند. همچنین، پرورش آن در درمانجو می تواند مفید باشد.

قطعی نپنداشتن دانش خود، درمانگر و درمانجو را ترغیب می کند تا نسبت به تجارب جدید، گشاده رو باقی بمانند.

 

 

اگرچه روش سقراطی ممکن است کمک کند که فرآیند اکتشاف خودهدایت شده ارتقا یابد، درمانگر همواره بر قطعی نپنداشتن دانش تاکید نمی کند. درمانگر همیشه شکاک نیست، بلکه همواره محتاط و متواضع باقی می ماند.

همچنین، روش سقراطی برای همه درمانجویان مناسب نیست. روش سقراطی نیازمند این است که درمانجو به اندازه کافی صادق باشد تا آنچه را واقعا بدان باور دارد، بگوید. به اندازه کافی منطقی باشد تا به حوزه هایی که از آنها بی اطلاع است، اذعان کند، و به اندازه کافی شجاع باشد تا فرآیند جست و جو را ادامه دهد.

اگر شرایطی که ذکر شد فراهم نباشد، ممکن است درمانجو برای رویکرد سقراطی که در آن خودمختاری و خوداکتشافی ترغیب می شود، مناسب نباشد.

چنانچه درمانگر و درمانجو، دانش خود را قطعی نپندارند، از پیش پندارها و سوگیری های شخصی رهایی می یابند و این امکان برایشان فراهم می شود که در جست و جوی دانش، به هم ملحق شوند.

درمانگر و درمانجو به خود اجازه می دهند تا نسبت به اطلاعات جدید پذیرا باقی بمانند و از پیش پندارهای تعصب آمیز درباره مسائل و راه حل های احتمالی، اجتناب کنند. درمانگر هنگامی که شک اندیشی و تمایل به جست و جوی پاسخ ها را سرمشق قرار میدهد، درمانجو نگرشی را پرورش می دهد که مشخصه آن گشاده بودن نسبت به یادگیری ست.

قطعی نپنداشتن دانش خود می تواند به درمانجویان کمک کند تا سبک عادتی تفکرشان را تغییر دهند و یاد بگیرند که پدیده ها را از چشم اندازهای متفاوت ببینند.

با این حال، مفید است به خاطر داشته باشیم که نه درمانگر و نه درمانجو نمی توانند به طور کامل واقع بین باشند، چرا که سوگیری های شخصی همیشه روی تصمیمات اثر می گذارد.

در مقالات بعدی، در رابطه با یافتن جنبه های مثبت زندگی از نگاه سقراط صحبت خواهیم کرد. با ما همراه باشید…..

3 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *