روانشناسی فرزند پروری


 

مهارت های فرزند پروری چیست؟

فرزند پروری طبق ساده ترین تعریف یعنی: چگونه فرزندانمان را آماده ی روبه رویی با محیط اطراف بکنیم. با چه میزان دخالتی میتوانیم آنها را افراد سالم بدون اختلال پرورش دهیم.

همانطور که در این تعریف معلوم است، انواع مختلفی از چه طور رفتار کردن با کودک و نوجوان و جوانان وجود دارد؛ زیادی بیخیال یا زیادی سخت گیر و ..

اما روانشناسی فرزند پروری در اینجا به بررسی هر کدام از این سبک های فرزند پروری میپردازد و بعد بهترین نوع فرزند پروری و دلایل آن را با تحقیقات انجام شده میگوید.

سبک های فرزند پروری

محققان  سبک‌های فرزندپروری را بر چهار مقوله تقسیم کرده اند: مستبد، مقتدر، سهل گیر و طرد کننده.

هر یک از این چهار سبکِ فرزند پروری رویکرد منحصر به فردی برای نحوه ارتباط والدین_فرزندان خود استفاده می کند.

سبک فرزند پروری مستبد

در این سبک بیشترین نگرش و رفتاری که دیده میشود کوه فوجی است!!! یعنی یک قله ی بلند و غیر قابل دسترس برای باقی اعضای خانواده هست که پدر یا مادر بر آن و بقیه ی اعضا حکومت دارد.

در سبک فرزند پروری مستبد درک اعضای خانواده و صحبت کردن درباره ی استقلال و این دسته از مسائل تایید و استقبال نخواهد شد.
فرزندانی که در این نوع خانواده پرورش پیدا میکنند یا افرادی میشوند که خانواده های فوجی طور در آینده میسازند یا برعکس به شدت سهل گیر میشوند!

سبک فرزند پروری سهل گیر

این سبک دقیقا برخلاف مستبد هست که تنها یک نفر حکومت نمیکند. اما اینطور هم نیست که بسیار گل و بلبل باشد بلکه آزادی زیاد از حد در این نوع خانواده ها باعث میشود فرزندانی که به روان درمانی مراجعه میکنند یا در تحقیقاتی هستند اظهار کنند به آنها بی توجهی میشود.

افراد در سبک فرزند پروری سهل گیر اگر چه حس نمیکنند لای منگنه هستند و توانایی ابراز احساسات و نیاز ها را دارند اما از سمت دیگر آنقدر آزادی دارند که با خودشان میگوید: کسی منو میبینه؟ برای کسی مهم هست تا ساعت دوازده نیمه شب بیرونم؟ اگه کار خلافی انجام بدم اصلا متوجه میشن؟

سبک فرزند پروری طرد کننده

در این نوع پرورش، خانواده ها نه به خاطر راحت گیری بلکه به خاطر عدم اطلاع دچار مشکل میشوند!

عموما این والدین اصلا راجع به چیزی اطلاع ندارند!!!

“دوستان دختر یا پسر شما چه کسانی هستند؟ چه ویژگی هایی دارند؟ فرزندت چه مدل سرگرمی رو ترجیح میده؟ تو خونه دوست داره بمونه یا بره بیرون؟ چه آرزویی داره؟ چه مدل زندگی رو ایده آل میدونه؟”

جواب والدین به این پرسش ها اکثرا ندانستن است. حتی گاهی نمیدانند که تا چه حد پاسخ این سوالات مهم و تسهیل کننده ی روابطشان است.

از این توضیحات حتی شاید بشود نتیجه گرفت در سبک فرزند پروری طرد کننده والدین اهمیت افکار و عقاید و فعالیت های دیگر اعضا را نادیده میگیرند.

 

بهترین سبک فرزند پروری چیست؟ مقتدر

و حالا میرسیم به سوالی که زیاد پرسیده میشود: باید چیکار کنیم؟ چه طور خانواده ای داشته باشیم که کمترین تعارضات و اختلال در آن باشد؟ سبک فرزند پروری درست چیست؟

جواب سوال اینجاست که مقتدرانه رفتار کنید. بگذارید چند تا ویژگی افراد مقتدر را به شما بگوییم.

  1. نیاز های خانواده به رسمیت شناخته میشود. یعنی چی؟ یعنی اگر دخترمان آدم نسبتا برونگرایی هست اینکه  زیاد بیرون برود ولی نه با فامیل را عیب ندانید چون اینطور حالش خوب است. خوش میگذراند و تفریح میکند.
    یا اگر پسرتان عمدتا درونگراست از بردن او به تمام ضیافت های خانوادگی خودداری کنید.اینطوری فرزندان متوجه میشوند در آینده وقتی مدیر سازمانی شدند به تک تک اعضای آن فکر کنند. تصمیمات هیجانی نگیرند چرا که دیگران را میبینند، آنها آمخوته اند نامرئی نیستند.همینطور پذیرش تفاوت های همسر یا پارتنر عشقی ش نیز آسان تر میشود به خاطر اینکه از اول چشم گشوده و پدر و مادری داشته که به با بچه ها متفاوت رفتاری گوناگون داشتند.
  2. کارهای مجاز و غیر مجاز به خوبی توضیح داده میشود. قطعا در هیچ جامعه ای چه جامعه ای سه نفره چه در یک جامعه چند میلیونی در کلان شهرها، نمیشود قانون و خط قرمزی وجود نداشته باشد.
    چرا اصلا قانونی وجود دارد؟ تا آدم ها کمتر گند بزنند!!

این حرف یادتان باشد شما نمیتوانید و اصلا نباید بخواهید تمام مشکلات و اشتباهات را از فرزندتان بگیرید بلکه میتوانید تنها تا جایی که واقعا منطقی و معقول و قابل پذیرش اعضای خانواده باشد از زیاد در چاله و چاه افتادن جلوگیری کنید.

و این کار هم در سبک فرزند پروری مقتدر هست که اعضای خانواده برای یکدیگر با آرامش و وضوح کامل توضیح بدهند چه کارهایی نباید انجام شود.

بگذارید مثال بزنم مثلا گفتن این جمله که: “ساعت نه شب باید خونه باشید. از رفتن به مهمانی منع هستی.” و گفتن هزاران خطر ماورایی و موهم قطعا کمکی به قضیه نمیکند!!

چرا؟ چون بچه ی شما در جامعه ی دیگری هم زندگی میکند که شما نیستید و آن دایره ی دوستان و همکلاسی هایش است.
وقتی میبیند اکثر دوستانش اگر در رستوران یا پارکی باشند میتوانند بیشتر از ساعت 9 بیرون باشند اما اون نه؛ قطعا دچار تعارض میشود.
همین طور اگر فرزند شما از نوع هیجانی باشد قطعا یک شب یواشکی به مهمانی خواهد رفت.

پس به جای گفتن جملات صفر و صد سعی کنید قضیه را تعدیل کنید.

مثلا والدین میتوانند بگوید: من به تو اجازه میدم فلان شب دیرتر به خونه برگردی چون دیروز به برادر کوچک ترت کمک کردی درس هاشو انجام بده.

یا اینکه: چون دوستت هفته ی پیش به خاطر دزدی دستگیر شد و من گفتم با اون نمیتونی بیرون بری چرا که تاثیر پذیری دوست ها از همدیگه یه مسئله ی غیر قابل انکار هست و تو هم باهاش بیرون بودی امروز فقط تا ساعت 9 میتونی بیرون باشی.

  1. دقیقا نکته ی بعدی سبک فرزند پروری مقتدرانه دادن پاداش یا مجازات متناسب با شرایط است. پاداش هایی که باعث افزایش کاری شود و البته زیاد از حد نباشد و مجازات هایی که منصفانه و در جای درست و حالت درست باشد.

به طور مثال چون شما از رفت و آمد دختر یا پسرتان با جنس مخالف راضی نیستید به خاطر یک اشتباه کلا او را از دیدن افراد منع کنید اصلا منصفانه و عقلانی نیست.

فرزند پروری و شخصیت 

نکته ی قابل توجه و مربوطه این است که هر کدام از ما الزاما و قطعا در بهترین خانواده ها و بهترین گذشته به دنیا نیامده ایم. ولی حالا چه باید بکنیم تا فرزندانمان از این قائده مستثنی باشند؟

شناخت!!! همان طور که فروید یا یونگ و روانشناسان و سخنران های معاصر مثل دبی فورد میگویند: افراد با گذشته ش زندگی میکند اما زمانی که این گذشته پر تعارض و اختلال نباشد در زندگی روزمره ش خللی وارد نمیکند. ( برای درک بهتر آن به مقاله های قبلی بروید)

همانطور که کریشنا مورتی در یکی از مصاحبه های خودش میگوید: مردم به جهت دنبال کردن آنچه از آیین پدرانشان باقی مانده فرصت زیستن در لحظه ی اکنون را ندارند.
پولی که فردا به دست می آیند، چالش احساسی که یک هفته ی آینده با گذر زمان حل میشود، شغلی که قرار است یک معجزه در آن رخ بدهد و…
در تمامی این مثال ها انسانی زمان مند شده که از زمان میترسد چون از آینده میترسد چرا که از آن خبر ندارد و هر چیزی که از آن خبر نداشته باشید ترسناک است.

همین طور کریشنا مورتی در خودشناسی از نظر فلسفه نیز میگوید: اگر قرار بر رسیدن مداوم باشد و انسانی هر لحظه در پی رسیدن است، پس چرا هیچ گاه نمیرسد؟ چرا اگر رسیدنی واقعا در کار است انسان هیچ گاه به آن نمیرسد تا به چیز ها عمیق تری فکر کند؟

پس چه طور اینقدر در بُعد زمان و مکان نباشیم، هراسناک از آنچه آمده نباشم و اختلالاتی که در کودکی و نوجوانی داشتیم را حل کنیم؟

با شناخت!! شاید اولین مرحله آن کمک تخصصی گرفتن است تا کمتر روابط خانوادگی و احساسی و شغلی مان در خطر از دست رفتن باشد.

مهارت های فرزند پروری در دوره های مختلف زندگی:

به طور کلی سه دوره ی کودکی، نوجوانی و بزرگسالی هست که باید مدلی که با فرزندتان رفتار میکنید را تغییر دهید و هر کدام از این دوره ها باید یک سری ویژگی هایی داشته باشد تا افراد سالم و با کمترین اختلال بعد از جوانی و مستقل شدن وارد اجتماع شوند.

پس فایده ی این رفتار های درست، توانمندی فرزندان و انسان موفق تری شدن است!

دوره کودکی

به طور خلاصه و کلی چند تا نکته در طول دوره کودکی یعنی از تولد تا 11،12 سالگی هست که به طور خلاصه میگم:

1.توجه بی قید و شرط. یادمان باشد ما والدین کسانی هستیم که فرزندانمان را به این دنیا آورده ایم پس باید بدون هیچ قید و شرطی به آنها توجه کنیم، برایشان وقت بگذاریم و سعی کنیم تا نیاز هایشان رفع شود.

مثلا گفتن جملاتی مثل این: من دوستت دارم اگه بچه ی خوبی باشی و جیغ نزنی یا اگه غذا نخوری مامان ناراحت میشه و …

که بسیار زیاد استفاده میشود عمیقا روی کودکان تاثیر میگذارد. لطفا فکر نکنید انها چیزی متوجه نمیشوند یا فراموش میکنند.
شرطی شدن در کودکی یک پدیده ی خیلی خیلی قوی و ادامه دار است. انسانهای شرطی شده یکی از احمق ترین و غیر انعطاف پذیر ترین افراد هستند.
آدم های شرطی برای رسیدن به چیزی که نمیخواهند در بزرگسالی شرط های ماورایی میگذارند چون در کودکی همین را دیدند.

مثلا کودکی که در بچگی سیر بوده اما والد به زور اینکه دیگه دوستت ندارم چون غذا نمیخوری، یاد گرفته در بزرگسالی بگوید: من کار نمیکنم چون کمتر از سی میلیون در ماه بهم میدن. یا به حرفات گوش نمیکنم چون اینجوری ادم ضعیفی به نطر میام!!

در حال حاضر گران ترین درمان ها و طولانی ترین آنها که روانکاوی ست و سالهای درازی طول میکشید و همین طور پول زیادی باید برای این کار داده شود، افراد را به اولین دوره های زندگی ش برمیگرداند تا آن اتفاقاتی که والدین فکر میکنند اشکالی ندارد را در فرد درست کنند!

  1. سلول های مغزی در ماه های اول کودکی تا دو سالگی تنها میتوانند زیاد شوند. برای این کار کودک باید در محیطی باشد که تمامی محرک ها را داشته باشد. صدا، بو، لمس، مزه و دیداری.
    باید تمامی زبری ها و سفتی ها، بلند و کوتاهی صدا ها و نور ها را ببیند.
    بسیاری از اسباب بازی های استاندارد به این گونه هستند که همزمان در یک توپ برای کودک یک ساله مثلا که در مشتش بگیرد زبری و نرمی و فرو رفتگی دارد. این باعث میشود مغز با همه ی توان سلول های مغزی جدید تولید کند و ارتباط سیناپسی تقویت شود.
  2. این نکته همان راز موفقیت نه تنها فرزندپروری سالم که زندگی زناشویی بادوام و پر معنا ست: مشاوره گروهی قبل و بعد از فرزند آوری.
    در تحقیقی چند زوج  قبل از به دنیا آوردن کودکشان و سال اول، هفته ای یک الی دو بار با یکدگیر دیدار میکردند و راجع به فرزندانشان، آرزو ها و آرمان هایی که دارند، تغییراتی که به وجود خواهد آمد و یا آمده بود صحبت میکردند.

و یک گروه دیگر از زوج ها بودند که این کار را انجام ندادند.

بعد از دو سال بررسی دوباره این دو گروه والدین به دو نتیجه ی به شدت تعجب برانگیز رسیدند: اول؛ 15 درصد خانواده هایی که این گفتمان را نداشتند طلاق گرفته بودند و دوم؛ آن خانواده هایی که دور هم جمع میشدند شوهر هایشان بسیار بیشتر در کارهای مراقب و پرورش فرزند به همسرانشان کمک میکردند و کمتر به روابط زناشویی لطمه وارد شده بود.

و نکات بیشتری هست که میتوانید با خواندن کتاب های معتبر و رفتن پیش مشاور و… راجع به آن اطلاعات کسب کنید.

نوجوانی

سالهای 11 تا 18 سالگی یکی از چالش برانگیز ترین دوران هاست چرا؟ چون کودک دیگر بزرگ شده ولی والدین هنوز نمیتوانند این را بپذیرند!

نیاز های جدید نوجوان برایشان غیر قابل هضم و عجیب است. والدین فکر میکنند این نیاز ها، شناخت و باور های جدید، دایره دوستی گسترده تر، و دور شدن از خانواده نادرست است و انگار فرزندشان یک ربات است سعی در دوباره تنظیم کردن سیم پیچی های آن دارند!!

اما فرزند نوجوان حالا میخواهد مبارزه کند. هورمون هایش، دوست هایش در مدرسه و نقشه هایش برای اینده و شناخت و هیجان های شدت گرفته اش همه به یکدیگر کمک میکنند تا بحث کند، فریاد بزند و از خانه خارج شود یا برعکس به شدت گوشه گیر و تنها و منزوی شود.

پس در ابتدا چون اطلاعی از این تغییرات و نحوه ی درست برخورد ندارید از یک جای معتبر کمک بگیرید و دوم هر دو والد باید بدانند پرورش درست، پرورش مطیع بودن و دور از خطر بودن نیست.

اصلا یکی از ابعادِ زندگی کشف هویت است و باور کنید نشستن در خانه و گوش کردن به فرامین خانواده یا بی اهمیت بودن و کاملا رها کردن کودک و نوجوان باعث کشف این هویت که تا آخر عمر همراه فرد است نخواهد شد.

جوانی

20 تا 40 سالگی جوانی هست. زمانی که تنها کمکی که میتوانید به فرزندتان بکنید مدام کمک نکردن است!!

فکر نکنید اگر مثل هلیکوپتر دورش باشید و هر کمکی که خواست و هر باری که زمین خورد باید از جا بلندش کنید.
چرا که افراد حس میکنند توانایی انجام کارها به طور مستقل را ندارند.

وقتی شما این رفتار را از اواخر نوجوانی تا جوانی ادامه دهید فرزندتان چه دختر و چه پسر تصور میکند حق اشتباه کردن ندارد.
تازه این مسئله همینجا ختم نمیشود. او تصور میکند دیگران هم حق اشتباه ندارند و اگر خطایی کردند غیر قابل بخشش است.
افراد کاملا غیر قابل انعطاف میشوند.

ممکن است در این زمان جوان 19 ساله خانه ی مجردی بگیرد؛ ممکن است بعد از یکی دو بار گرفتن خانه مجردی به خانه والدین برگردند چون نمیتوانند در آن زمان تمام خرج های یک خانه را بدهد.

برخی دیگر ممکن است تا سی سالگی در خانه ی مادر و پدر خود بمانند چون ترجیح میدهند پول خود را خرج سهام یا سرمایه گذاری و … بکنند.

برخی دیگر بعد از طلاق ممکن است دوره ای به خانه ی والدین برگردند.

در تمامی این نمونه ها افراد و خانواده ها متفاوت اند. پس بدانید انسانها متفاوت با نیاز ها و پیشینه و تواناهای مختلف هستند.
مثلا اگر در خانواده تان تا حالا دختری خانه مجردی نداشته و حالا دختر شما این تقاضا و نیاز را دارد و توانایی مدیریت مالی و هیجانی و .. را نیز اثبات کرده پس کلیشه ای و مثل کوه فوجی فکر نکنید.

فرزند پروری در ایران:

پاسخ به این سوال قطعا یکی از آن پاسخ های صفر و صدی نیست که بگوییم در این مدت و دوره یک مدل سبک بوده و حالا یک مدل دیگر.

اما چیزی که حتمی است تفاوت در هر نسل،  شناخت پیشرفته تر میشود. والدین نباید بخواهند عقده های خود را سر فرزندان پیاده کنند.

به طور مثال چون در دهه ی پنجاه رفاه مالی حرف اول را میزد و یک نگرانی بزرگ بود و پزشکان و مهندسان تنها قشری بودند که به نظر دارای رفاه بودند از فرزندمان نخواهیم پزشک یا مهندس بشود.

خوب است اگر اطلاعاتمان را از سبک های فرزند پروری و مزایا و معایت بهترین نوع فرزند پروری که مقتدرانه است بدانیم.

سعی کنیم به دوره ها و افراد دیگر که چه طور فرزند پروری میکنند توجه نکنیم چرا که زیاد بودن در یک اشتباه نمیتواند آن اشتباه را درست کند.

همانطور که بسیاری از فلاسفه معتقدند: حقیقت دور انسانها نمیچرخد بلکه انسان باید به دور حقیقت بچرخد.

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *