راه های موثر کنترل خشم.


 

چه طور خشمگین میشویم؟

در پاییز سال 2006، پس از آنکه گروهی از مردان به خاطر تجاوز به گروهی روانه ی زندان شده بودند، شیخ تاج الدین هلالی، مهم ترین روحانی استرلیا چنین استدلال کرد:

اگر گوشت ناپوشیده را بگیرید و در خیابان قرارش دهید و گربه ها به سراغش بیایند مقصر کیست؟.. گربه ها یا گوشت های ناپوشیده؟ مشکل از گوشت ناپوشیده است.

در این استدلال به غیر از تبیین زن به گوشت ناپوشیده این حرف حیرت آور که ” زنان مسئول رفتار جنسی مردان هستند.” مردم رو به عصبانیت و خشونت وا داشت.

با آتش زدن ها و دور شدن از کلیسا مردم پاسخ اجتماعی به این نوع از سخنانی که همراه درد و بدون منطق و غیر قابل قبول بود دادند.

 

خشم اجتماعی چیست؟

وقتی که حکومت، نهاد یا افرادی بالاتر دارای قدرت از قدرتشون برای ضرر زدن به افراد پایین دست استفاده میکنند خشم همگانی و اجتماعی به وجود می آید.

در این نمونه میگفتند چه طور ممکن است مردان اینطور عاجز باشند و وظیفه ی زنان به دوش گرفتن مسئولیت آنان باشد .

مگر هبوط این نبود که میان خیر و شر فاصله ایست و مردان و زنان مثل آدم و حوا از درک کردن آن برخورداند.

 

احساس خشم به طور کلی زمانی به وجود می آید که از طرفی به ما درد یا احساس ناخوشایندی وارد شده و ایگو یا همان نفس منطقی ما با بروز خشم سعی در ناپدید کردن یا کاهش آن درد دارد.

خشم در اجتماع معمولا به شخص یا اشخاصی اصابت خواهد کرد چرا که با نشان دادن خشم احساس بهتری میکنیم یا حداقل درد ناشی از واقعه را کمتر احساس خواهیم کرد.

چه طور خشم به حماقت تبدیل میشود!!

بسیاری از تحقیقات ثابت کرده حضور تماشاچی برای بالا بردن سطح تلاش و در نهایت رضایت، تاثیر بسیاری دارد پس به همین دلیل خشم در اجتماع به افراد احساس بهتری میدهد تا در تنهایی خودشان.

ایگو دوست دارد ما را از احساس صدمه دیدن منحرف و دور کند و در عوض تمرکزمان به شخصی که به ما آسیب زده منحرف شود.

پس این خشم به خصوص خشم در اجتماع به طور موقت میتواند ما را از احساس بدی که داریم نجات دهد.

اما مهم این است که ما دلیلی برای عصبانیت داریم.

با نشان دادن عصبانیت به خصوص در ملاعام پیدا کردن راه حل برای رفع مسئله کاهش پیدا میکند.

چرا که همان تماشاچی هایی که یک مدتی باعث بهتر شدن یا حواس پرتی مان از آن درد  میشدند، حال به خاطر نگه داشتنشان باید استراژی مان یعنی “خشمگین بودن “را اینبار بدون دلیل منطقی حفظ کنیم.

پیشنهاد میکنم در این باره فیلم پرتقال کوکی رو ببینید. ماجرای چند دوست هست که به شدت تحت تاثیر خشم اجتماعی هستند.

دلایل و منطقشون، کارهایی که انجام میدن و به چیزهایی که فکر میکنند لازمه هر کسی حتی شده به عنوان یک فیلم در نظرش بگیره.

چه بسا خیلی وقتا آدمای دورمون هم همونجوری باشن.

 

بسیاری از انقلاب های تاریخی با خشم آغاز شده.

مردم ناراضی، عصبانی و یک نفرت همگانی داشتند. هرچند که به ثمر رسیدن یا نرسیدن آنها در این پست تحلیل نمیشود؛ اما بعد از هر انقلاب فشار روانی ناشی از خشم آسیب زیادی به افراد و در نهایت جامعه زده.

اگر خشم و عصبانیت درون ما بماند حتی اگر دیگر دلیلی برایش نباشد اونوقت باید چیکار کرد؟

بعد از بروز خشم چه طور از منطقمون استفاده کنیم تا تلاشمون به نتیجه برسه؟

و اصلا ابتدایی ترین سوال اینکه میدونیم چه جوری باید آروم باشیم؟

در شرایطی که پر از تنش و آسیب و درد از دست دادن هاست پیدا کردن راه حل فقط در به دست آوردن ارامش است.

چه طور آرامش واقعی مان را پیدا کنیم؟

رئیس قبیله ی سیاتل در جواب به درخواست مالکیت زمین هایشان از سمت رئیس جمهور آمریکا در سال 1855 چنین پاسخ داد:

چگونه می توانید آسمان را بخرید یا بفروشید یا گرمای زمین چه قیمت است؟
این ایده برای ما عجیب است.
با این حال، ما مالک طراوت هوا یا درخشش آب نیستیم. چگونه می توانید آنها را از ما خریداری کنید؟
هر قسمت از این زمین برای مردم من مقدس است.
هر سوزن کاج درخشان، هر ساحل ماسه‌ای، هر غبار در جنگل‌های تاریک، هر صخره‌ای و زمزمه ی هر حشره در خاطره و تجربه مردم من مقدس است.
شیره ای که از میان درختان می گذرد، خاطرات مرد سرخ پوست را به همراه دارد.
غزلان خواهران ما، آب مادر ما و درختان برادرمان هستند.

 

آنها به سادگی و عمیقا باور داشتند که با طبیعت عجین شده اند. حتی پدربزرگ های مرده شان به زمین تولد خود وصل هستند. چرا که روزگاری به واسطه ی همان متولد شده و زندگی کردند.

سرخ پوستان آمریکایی که میشود گفت بهترین ارتباط با طبیعت و خالص ترین اعتقادات را دارند پیدا کردن آرامش را اینطور توصیف کردند:

آسیب زدن به اطرافمون. چه طبیعت باشد چه انسانهای دیگر به خودمون برمیگردد.
نمیشود از موج عظیم تنفر و عصبانیت فرار کرد. باید توانست واقعیت خود را پیدا کرد. باید بتونیم واقعیت هستی رو از اولین محیطی حقیقتی که روی زمین هست یعنی طبیعت پیدا کنیم.

چه طور با طبیعت آرام شویم؟

حال که با بررسی این نظریات سرخ پوستان آمریکایی به این نتیجه رسیدیم که اولین مبدا بشریت حیات وحشش بوده و هنوز هم همین طور است؛

به این سوال بپردازیم که چه طور پس از برقراری ارتباط با طبیعت به آرامشی که وعده داده شده برسیم!!

پاسخ این است: طبیعت موسیقی دارد.

طبیعت بر روی یک نت طولانی از بلند و کوتاه هایی ساخته شده که پر از زیست، زیبایی، تداوم و آرامش است.

من با گشتن در کتاب های فلسفی و روانشناختی و حتی وبسایت های  زیادی به این نتیجه رسیدم که این آرامش به درون افراد بستگی دارد.

یعنی پیدا کردن طبیعتِ موسیقی، بسته به شخصیت افراده.

اما راه های کلی به این چند دسته تقسیم میشد:

  1. ارتباط داشتن با عناصر اربعه؛ عناصر اربعه شامل  خاک، آتش، آب و هوا است.
    به طبیعت بروید، رودی پیدا کنید، بگذارید هوای پاک بدنتان را تازه کند، آتشی روشن کنید و زیر باران خیس شوید
  2. گوش دادن به فایل های مدیتیشن و مراقبه.
    باز هم در این بحث مثل پست های قبلی باید تاکیید کنم که چه قدر گوش دادن به خودتون، همراهی با بدتون و فهمیدنش مهمه.

    به آسونی با سرچ توی اینترنت میتونید فایل های مختلفی رو پیدا کنید.
    دقت کنید قبلا هم گفتم پیدا کردن آرامش، همگام با طبیعت وجودتان هست. انواع مختلقی از مدیتیشن و خودآگاهی هست از موسیقی های بی کلام تا راهنما هایی که در فایل صحبت میکنند.

  3. گوش دادن به موسیقی مخصوص خودتان؛

تحقیقات نشان می‌دهد که موسیقی حدود 60 ضربه در دقیق (موسیقی های آرام با کلام یا بی کلام) می‌تواند باعث همگام شدن مغز با ضربان امواج مغزی آلفا (فرکانس‌های 8 تا 14 هرتز یا سیکل در ثانیه) شود.
این امواج مغزی آلفا آن چیزی است که وقتی ما آرام و هوشیار هستیم وجود دارد.
برای القای خواب (موج مغزی دلتا با فرکانس 5 هرتز)، فرد ممکن است نیاز داشته باشد که حداقل 45 دقیقه را در موقعیتی آرام به گوش دادن به موسیقی آرام بخش اختصاص دهد.
محققان دانشگاه استنفورد گفته اند که “به نظر می رسد گوش دادن به موسیقی می تواند عملکرد مغز را به اندازه دارو تغییر دهد.”


 بنابراین چه نوع موسیقی خشم، عصبانیت یااسترس را به بهترین نحو کاهش می دهد؟

کمی تعجب آور این است که سازهای زهی بومی آمریکایی، سلتیک هندی، طبل و فلوت در آرام کردن ذهن حتی زمانی که با صدای متوسط ​​نواخته شوند بسیار مؤثر است.
چرا؟ به این دلیل که آنها با طبیعت خود همراه شده اند. بسیاری از وسایل و آهنگی که تولید میکنند با استفاده و الهام از همان طبیعت ارامشبخش است.

 

  1. به عنوان آخرین راهکاری که در این پست گفته خواهد شد پیدا کردن دلیل خوشحالی تان است.

    تا به حال به این فکر کرده اید که در لحظه ای که عصبانی، ناامید یا پر از استرس هستید پیدا کردن شادی حقیقی چه کمکی میتونه بهتون بکنه؟

    روانشناس ها و حتی فلاسفه میگویند شادی های درونی همون عوامل همیشگی و غیر قابل فرسایش هستند که به انسان کمک میکنند تا راه واقعی خودش را پیدا کنه.

    خوشحالی های بیرون مثل واریزی پول به حسابتون، خوردن شام با دوستاتون، جمع کردن خونه و .. میتونه برای لحظات و دقایقی حالتون رو خوب کنه و اشکالی هم توش نیست و خیلی خوبه.

    اما ما با پیدا کردن شادی که از درون خودمون میاد، همون چیزی که نیازی نیست دیگه به کسی یا وسیله ای وابسته باشه، سوای اینکه هر لحظه میتونیم به دستش بیاریم،  به ارامش فکری هم میرسیم… چه طور؟

    جواب ساده ست.. وقتی بدونی حالت چه طور خوب میشه، شادی درونی که برای خودته و چون به کسی یا چیزی وصل نیست دیگه مدام دنبال حرص و طمع نمیگردی.
    دیگه نگران فردایی که نیومده، شکست هایی که تو رو نابود میکنه و ارتباط های گذشته ای که رفته نیستی.
    دیگه نگران اینکه نتونی بعد از یه زمین خوردن بلند بشی یا حرفی که توی عصبانیت میگی نمیشی.

چون توی تک تک اون لحظات عصبانیت و ناامیدی و.. به شادی و نوت زندگیت رسیدی. اون رو فهمیدی و باورش کردی.

خوشحالی شما توی پیدا کردن موسیقی دلخواهتونه؟
یا با دیدن یه منظره ی عالی؟
با خوردن یه چای و خوندن یه کتاب؟
یا عالی تر از دنباله گشتن دلیل زندگیتون؟ پیدا کردن  اعتقادی که حالتون رو خوب کنه. باور هایی که زندگیتون رو بسازه.

یادمون باشه ما درخت های بدون تحرکی نیستیم که ریشه های دائمی بخوایم در خاک داشته باشیم اما اتصال به چیزهای باارزش که جلوی خشمه همیشگی که در تمام جوامع کم یا زیاد هست رو بگیره برای خودمون یکی از بهترین راه حل هاست.

 

در آخرلازم هست که بدونیم  عصبانیت،  خشم و افسردگی علائم خاصی نداره. رنگ مشخصی نداره. نمیتونیم بگیم اینی که لباسای روشن میپوشه شاده اینی که زندگیشو به سختی میگذرونه و حرفی نمیزنه خائنه.

تو یه کلام نمیشه به آدما برچسب زد.
شخصیت، جهان ذهن و زندگی که قبلا داشتن توی تک تک رفتار ها و دلیل و فلسفه افراد نشسته و خیلی خیلی پیچیده تر از اینه که بشه به راحتی فهمیدش.

امیدوارم همه مون توی پیدا کردن نوت واقعی زندگیمون موفق باشیم.

 

 

 

 

 

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *