عشق چی نیست از نظر کریشنا مورتی:
عشق، تمایل و آرزو نیست. عشق، دلبستگی به فرزند یا هر نوع وابستگی نیست. عشق، خرسندی حاصل از تحقق اشتیاق و آرزو نیست.
آیا شما از تمام اینها عبور کرده اید و عمیقا فهمیده اید؟ یا صرفا در زبان به صورت علمی یا منطقی پاسخ میدهید که میفهمید؛ اما نمیتوانید واقعا عمق عشق را درک کنید.
چه کسی به شما میتواند جواب دهد؟ هیچ کس به جز خود شما وجود نخواهد داشت.
ـ کریشنا مورتی 1979
جیدو کریشنا مورتی کیست
جیدو کریشنا مورتی از 1895 تا 1986 میزیسته. او و برادرش در نوجوانی تحت سرپرستی دکتری در شهر ماداناپاله قرار گرفتند. همگی اطرافیان کریشنا مورتی متوقف القول بودند که او معلم جهانی خواهد شد، استعداد یا شاید بتوان گفت نهان متفاوت و عمیق او از کسی پوشیده نبود.
وی با اینکه در جوانی ریاست سازمان جهانی order of stars را داشت اما از آن انصراف داد و تا نود سالگی به جهانگردی پرداخت.
- جودا کریشنا مورتی به هیچ مسلک و عقیدتی پایبند نبود.
- وی در تمام زندگی حرفه ای خود سعی داشت انسان را از ذهن و شرطی سازی ذهنی نجات دهد.
- کریشنا مورتی هدف را رهایی از قید و شرط ها، گذشته و محدودیت های ذهن میدانست.
1.عشق وجود ندارد
در پاسخ به عشق چی نیست؛ اول راه باید با این واقعیت مواجه شوید که:
عشق وجود ندارد و شما وسیله ای برای عاشق شدن و عشق ورزیدن به دیگری نیستید!
به این حقیقت که شما عاشق نیستید واقف شوید. زمانی که انسان بداند همسایه خود را دوست ندارد، عاشق بچهش نیست کیفیت دیگری به وجود میآید که میتواند جهان را نجات دهد.
در یکی از سمینار ها، فردی از کریشنا مورتی سوال پرسید: همه ی ادیان و قوانین ما را به دوستی و عشق به انسان ها تشویق میکند؛ چرا این کار این چنین سخت است؟
کریشنا مورتی در پاسخ توضیح میدهد که عشق وجود ندارد. ابتدا آن را درست و حسابی متوجه شوید و سپس به باقی کار بپردازید!
ادیان متفاوت از قرآن و انجیل گرفته تا کنفسیوس و بودیسم، میگوید عاشق آدمها و هم نوعان خود باشید. اما شما نمیتوانید. شما عاشق همسایه خود نیستید ، فرزند خود را دوست ندارید. اگر شما فرزندتان را دوست داشتید طور دیگری به تربیت نگاه میکردید. او را در این دنیای خشن مستقل، متکی به خود، باهوش، خلاق، شجاع و توانمند تربیت میکردید. اما هر گوشه ای از مراقبت و توجه ای که به او کردید در پی مراقبت از خود در آینده و حفظ حیات یا جاودانگی نسلتان بوده.
همسایهتان را دوست ندارید زمانی که سقف خانهش خراب میشود؛ در بهترین حال تا از شما کمک نخواهد عمیقا نمیخواد آن سقف خانه را بدون توقعی برای جبران، درست کنید.
ابتدا با این واقعیت که عاشق نیستید و کسی را دوست ندارید مواجه شوید. از کتب الهی و دینی، ایدئولوژی های قدرتمند یا هر چیز دیگری برای توضیح این عدم علاقه استفاده نکنید.
عشق چی نیست تا آن را در قالب فلان کس و فلان دلیل جا بدهید.
عشق وسیله ای برای استفاده نیست
از نظر کریشنا مورتی در اولین قدم یعنی اثبات عدم عشق به خودتان؛ وقتی بفهمید این عشق، تمایل و همنوع دوستی نیست و دنبال توجیه و علت و دلیل نگردید کیفیت تازه ای به وجود میآید؛ مانند شخصی که چشم هایش را میبندد و بیشتر حس میکند، عمیق تر لمس میکند و متوجه میشود. یک کیفیت جدید به وجود میآید.
این کیفیت با مواجه شدن با واقعیتِ عدم وجود عشق؛ باعث از بین رفتن حسادت، تنفر و جنگ های درونی در وجود خودتان و بیرون با مردم میشود. چون دیگر تظاهر نمیکنید، دیگر فشار روانی حاصل از گفتن «عاشقت هستم» یا « تو را دوست میدارم» وجود نخواهد داشت. زیرا بعد از این مدل حرف های دوست داشتنی نمیدانید واقعا دنبال چه خواهید بود. همه چیز در ذهنتان است و قلب خالی خواهد بود.
میتوان گفت در گام اولِ عشق چی نیست از نظر کریشنا مورتی باید با خود به صلح برسیم که عاشق نیستیم، ایدهآلیسم نیستیم، بخشنده نیستیم.
2.ذهن، عشق را از بین میبرد
اگر اجازه دهیم رابطه میتواند باعث خودکشی شود؛ ما این اجازه را نمیدهیم پس به یک فرایند لذت بخش تبدیل شده.
اما آیا همیشه اینطور است؟ خیلی اوقات رابطه، دوست داشتن و عشق همراه با تعلق پذیری، نزاغ و درگیری و حتی نفرت و حسادت توامان است. به چه دلیل؟
دومین صحبت راجع به اینکه عشق چی نیست بعد از اینکه باید بپذیریم عشق به همنوع و آدمیان در ما نیست و نمیتوان عشق را مانند گلوله برفی به کسی پرتاب کرد یا از کسی منع کرد؛ به این میپردازیم که ذهن، تفکر و اندیشه چه طور عشق را از بین میبرد.
پس عشق چی نیست؟
عشق اندیشه ورزیدن و ذهنیت داشتن نیست. کریشنا مورتی میگوید شما میتوانید به عشق و دوست داشتن کسی فکر کنید اما این فکر کردن خودِ دوست داشتن و عاشقی نیست. زیرا این یک ایده است که در ذهن ما راجع به شخصی شکل گرفته است.
و عشق یک ایده نیست. عشق یک تصور نیست؛ آن یک ذهنیت از کسی یا چیزی با تفکر و منطق و اندیشه نیست.
عشق از قلب میآید
جایگاه عشق در قلب است؛ این حقیقتی ست که تقریبا تمام اندیشمندان از مولانا و ابن سینا و شیخ اشراق تا کریشنا مورتی باور داشته اند.
جایی که مرتبه عشق از قلب به ذهن برود یا قلب پر از ذهنیت، تفکر و ایده شود؛ جاییست که نزاع، درگیری و اختلاف به وجود میآید.
زیرا تنزل عشق به ذهن یعنی محصور کردن آن در ایده ها، تصورات و ذهنیات. این محصور کردن عشق نیست.
3.عشق در کلمات پیدا نمیشود
در اینجا ما مکالمه ی بسیار بسیار تاملبرانگیزی از کریشنا و دوجوان که در جستجوی حقایق جهان، سفر میکردند را داریم:
ـ آقا، من و دوستم بسیار راجع به عشق حرف میزنیم و به آن فکر میکنیم اما هنوز دقیقا نمیدانیم آن چیست. کتب مذهبی ما را به دوست داشتن و شفقت با دیگران سوق میدهند. به اینکه پدر و مادر خود را دوست بداریم، فرزندانمان را دوست داشته باشیم و در نهایتِ همگیِ آنها باید خدا یا خالق را دوست بداریم.
دوست دوم گفت: عشق به موجودات، عشق به خداست.
کریشنامورتی پرسید: خودتان عشق را چگونه میبینید؟
دوست اول جواب داد: به نظرم عشق باید یک عنصر جهانی باشد. همگی باید همدیگر را دوست داشته باشند و با یکدیگر مهربان باشند.
کریشنا مورتی جواب میدهد: پس عشق از نظر شما اجباری برای کنار هم ماندن، آسیب نزدن، رنج ندیدن است؟
ـ بله همینطور است.
ـ ولی عشق یک چیز نیست که چیزهای دیگر از آن جدا شود.
ـمن متوجه نمیشم. اگر نتوانیم آن را متمایز ببخشیم پس چه فایده ای دارد؟
عشق حقیقی چیست
به طور خلاصه کریشنا مورتی چنین سومین عشق چی نیست را استدلال میکند:
عشق در کلمات پیدا نمیشود چون خود یک ماهیت مجزا و حرکت دهنده دارد. زمانی که عشق وجود داشته باشد خودش به جایی میرسد و خود حرکت دارد که این موضوعی بسیار مهم در باب عشق حقیقی چیست باشد.
پس عشق عدم جنگ، دوستی، رابطه ی جنسی و آرامش نیست. خود یک ماهیت مجزا دارد.
عشق شبیه به شعله است. شعله دود دارد اما دود خودِ شعله نیست. بسیاری از شما اصلا شعله را نمیشناسید و تنها از دود به یاد عشق میافتید.
دود در واقع همان حسادت، خشم، انحصارطلبی، مهربانی و… است که در هرحال شعله نیست.
4. احساس عاشق شدن
عشق چی نیست از نظر کریشنا مورتی در بخش چهارم و پایانی:
عشق احساس داشتن نیست.
بسیاری از اوقات افراد گمان میکنند عشق یعنی به شخصی احساسی داشته باشند. احساس خوشحالی، احساس دلتنگی، احساس آرامش در کنارش، احساس ناراحتی در صورت دور بودن از شخص یا چیز.
اما عشق هیچ کدام از اینها نمیتواند باشد. احساس خود چیزیست و عشق چیز دیگر!
زمانی که احساس عاشق شدن با خودِ عشق اشتباه گرفته شود چنین جملاتی شنیده میشود:
- عشقِ من
- همسرِ دوست داشتنی من
- ملکِ بزرگ و خفن من
- احساس آرامش من
- دلیل زندگی من
آیا کاملا طبیعی است که چنین چیزی به جای علاقه و عشق پدید آید؟ آیا حقیقتا عشق میتواند اینچنین باشد؟
چند نوع عشق وجود دارد
شخصی در یکی از مسافرت های کریشنا از او پپرسید : پس شما میگوید عشق میتواند در مسائل مختلفی باشد درست است؟ مثلا عشق به والد یا همسر یا حیوان خانگی حتی به کار کردن؟
کریشنامورتی پاسخ میدهد: همگی ما به زمان میگوییم زمان. در واقع زمان و ساعت یک حالتی هست که به طور توافقی نامی برایش نهاده شده. در کشور های انگلیسی یک نام دیگر دارد ولی در کل همگی یک حس مشترک را در آن میجوییم.
اما هیچگاه به خودِ واژه زمان نمیگوییم زمان. اسم نهادن برای هر نوعی از عشق و دوست داشتن هم اینگونه میباشد، در کل یک کیفیت از عشق وجود دارد.
نتیجه گیری
در عشق چی نیست شاید به چهار موضوع اصلی پرداخته شود.
در هر کدام از این 4 بخش به اینکه چه چیزی عشق هست و چه چیزی نیست پرداختیم.
- عشق در دیگران، در خارج از ما، در دستورات و اجبار وجود ندارد. عشق یعنی جستجوی حسی در درون قلبمان آن هم نه با فرایند های ذهنی و اندیشیدن. پس عشق وجود ندارد؛ نه بیرون از خود آدمی.
- ذهنیت، تفکر و تعقل عشق را از بین میبرد چرا؟ به این دلیل که فکر کردن به عشق بر خودِ ماهیت حقیقی عشق برتر میشود. انسان با خود میگوید عشق فلان چیز هست و فلان چیز نیست. پس عشق در یک ایده محصور و محبوس میشود.
- عشق را در کلمات نباید جست. جمله ی: دوستت دارم. تا همیشه برای تو هستم. عاشق خانه ی خودم هستم. همگی آنها یک جور انحصار طلبیست. عشق خارج از کلمات است.
- احساس عاشق شدن وجود ندارد. احساسات مثل دلتنگی، خشم و عصبانیت و طغیانگری عشق نیست بلکه دود شعله ایست که ما آنها را به عشق تعبیر میکنیم.
همچنین شما میتوانید نظریات کهن و جدید را راجع به عشق در محافل گوناگون بدانید.
از روانشناسان مانند بنیانگذار روانکاوی جناب فروید تا جدید ترین نظریه که مثلث عشق و تست قصه عشق استرنبرگ است.
همینطور فیلسوف های بلند آوازه ای از عشق تعبیر های جالب توجهی کرده اند مانند نیچه، مولانا و آلن دوباتن.
منابع:
[…] های وی را از جمله معنای خوشبختی، ایدهآلگرا نباشیم، عشق چی نیست و.. را در رزیک بخوانید که سخنان را بسیار نزدیک به حرف […]