ناامیدی چیست؟ نگاهی از فلسفه تا روانشناسی


 

مسئله ی جالب توجه، اشتراک نظر علم و فلسفه برای جبهه گیری بین امیدواری و ناامیدی ست. پرسش ناامیدی چیست شاید هیچ پاسخی نداشته باشد!

امید یا ناامیدی در ذات بشر است؟

ناامیدی چیست؟ وقتی یک نفر را از دست میدهیم، در مسابقه ای برنده نمیشویم یا فلان خانه و ماشین و مقام را از دست میدهیم؟

شما به چه موارد و هیچاناتی نام ناامیدی میدهید؟ آیا میشود اسم دیگر و شفاف تری برای تغییر آن بیابید؟

از بزرگترین نظریه پردازان معاصر روانشناسی مثل اسکینر، پیاژه تا به یک حدی فروید از نبود عناوینی مثل امید و ناامیدی صحبت کردند.

عرفای بزرگ مثل نیچه و کانت هم در صدد نفی این واژگان بودند.

حرف مشترکی هم که میزدند بی راه نیست.

نیچه اظهار دارد: انسان زمانی که در رنج و بدبختی ست از آن خواهد گریخت.

همانطور که ذهن توانایی بسیار در این گریختن دارد چرا که آن را آموخته.

پس وقتی یک رنج و موقعیت عذاب آوری هست انسان میخواهد از آن بگریزد.

چه بسا توانایی گریز از موقعیت را نداشته باشد اما فکر کردن به روزی که روشن نیست هم بسیار دردناک خواهد بود این طور نیست؟

پس امید به وجود می آید. از یک روزی که آفتابی خواهد بود.

آن روز امروز نیست. چون اگر بود که نمیتوانست اصلا امیدی به وجود بیاورد، درست است؟

امید در شرایط بد، آسیب زا و خفه کننده برای بشر و به دست او ساخته میشود به برخی خورانده میشود.

و با همین ترفند ادیان الهی و غیر الهی شکل گرفتند.

امید برای آینده، برای صلح، برای برابری برای جهانی پر از صفا و صمیمیت.

چیزی که اکنون نیست زیرا حال ما بد است و زمانی که بیاید همه چیز گل و بلبل میشود.

این نوعی از ناتوانی نیست؟

ناامیدی چیست؟

لزوما با به دست آوردن ناامیدی هم نمیتوان به چیزی رسید. برای رسیدن به چیزی باید نبود آن باشد.

انسان زمانی که فکر میکند، با دیگران صحبت میکند در فضای مجازی به دنبال الگو ست. بالاخره از خود میپرسد: ناامیدی چیست؟

چرا من حس خوبی ندارم. انگار یک چیزی کم است. پس فردایی که پول پس انداز کرده و برای خودش آن لباس یا لوازم را میخرد تعیین میکند.

در آن روز خوشحال خواهد بود و امیدوار. اما اکنون در ناامیدی و بدبختی سیر میکند.

اکنون.. زمان حال را از دست میدهد.

پس نقطه ضعفی این میان وجود دارد.

از دیدگاه اسکینر بررسی کنیم؛ میگوید: ابعاد روانی انسان بینهایت و غیر قابل شناخت است پس روی زوایای عملی و خارجی کار میکنیم.

این حرف اسکینر، روانشناس معاصر، گویای نقطه ضعف امید و ناامیدی ست.

طبق گفته ی اسکینر ما در یک فضای ذهنی غیر قابل دسترس، که بخشی از آن در ناخودآگاه یا حداقل جایی که در کودکی فرو رفته، داریم برای حال تعیین تکلیف میکنیم.

ما به ذهنمان به طور کامل مشرف نیستیم. همانطور که نمیتوانیم دست روی یک نقطه بگذاریم و بگوییم این جا را  حذف کنیم و این تیکه را زیاد کنیم.

پس چه طور میتوانیم دست از زمان اکنون بشوییم و تمام کارهایمان را برای فردایی که هنوز نیامده یا گذشته ای که غیر قابل تغییر است از دست بدهیم؟

این کاری ست که امید یا ناامیدی با ما انجام میدهد. به امید و آرزوی فردایی که حالت بهتر میشود صبر کن، این کار را انجام بده، آن را انجام نده.

فواید ناامیدی

فروید قاطعانه میگوید: با رفع نشدن نیاز های “نهاد” انسان به انحراف کشیده میشود.

مولانا اظهار داشت: هر چیزی که خارج از وجود حقیقی انسان اظهار نیاز کند اعم از آبرو، سرمایه، خانواده و … چیزهایی هستند که به مشقت به دست و  به راحتی از دست میروند.

در نتیجه زندگی کردن برای آنها عبث و بیهوده انگاشته میشود.

در یکی از مصاحبه های کریشنا مورتی در کتاب شادمانی خلاق زنی میپرسد:

از زمانی که شوهرم مرده من در ناامیدی هستم، حالم بده، حتی فکر به خودکشی کردم اما جرئتش رو نداشتم. چه طور  امید به زندگی رو پیدا کنم.

کریشنا جواب میدهد: چه اصراری روی امید به زندگی هست؟ تا قبل از مرگ همسرت هم دنبال امید بودی؟

زن جواب میدهد: قبل از اون همه چیز هر روز خوب بود. ما با هم خوشحال بودیم و به آینده فکر نمیکردیم.

کریشنا کل بحث ناامیدی چست و امید از کجا می آید را همینجا توضیح میدهد.

“امید و ناامیدی زمانی ست که شما از حال و اکنون خود جدا افتاده اید.

یک مصیبتی پیش آمده، یا یک اتفاق حسنه و خوبی افتاده، هر چه میخواهد باشد، شما را به فردایی که هنوز نیامده یا گذشته وصل میکند.

تکلیف گذشته از مدت هاست که معلوم است. آنچه رفته و نمیتوان تغییر داد.

آینده هم به همین شکل نامعلوم است و وقتی ما مدام سعی در مشخص کردن آن داریم حس میکنیم موجوداتی احمق و ناتوان هستیم.

این چیزی ست که حالمان را بد میکند.

پس ناامید باشید یا امیدوار، فرقی ندارد شما از موقعیت الان دور میشوید و دور شدن از لحظه ای اکنون به معنای زندگی نکردن، پویا، حساس و فعال نبودن است.”

نگاه درمانی به ناامیدی

در پاسخ به ناامیدی چیست تا کنون فهمیدیم حقیقتا امید یا ناامیدی وجود ندارد.

هر آنچه هست موقعیت های متفاوت است که مناسب خواهد بود فقط به چشم یک موقعیت و نه یک احساس در نظر گرفته شود.

چرا که اگر جز این باشد یک حالت روانی شدید به وجود می آورد که باعث ازار فرد و دیگران میشود.

باعث میشود شخص کند خود در جهان هیچ توانایی ندارد، لحظه ی اکنون بد است و هیچ کاری نمیشود بابت آن انجام داد.

اگر موقعیت ها را صرفا به چشم موقعیت نگاه نکنیم نتیجه ی آن مودی بودن و عدم توانایی تغییر و کنترل جهان خودمان است.

در رواندرمانی های متفاوتی هم از جمله اکت، طرحواره درمانی، گروه درمانی و رفتاری شناختی از مراجع تقاضا میشود گذشته و آینده را همانطور که هست ببیند.

یعنی غیر قابل فهم. غیر قابل دسترس. به معنای واقعی به آن نگاه کنند و برچسب خوب و بد، زشت و زیبا به آن نزدند.

فقط به معنای واقعی به آن نگاه کنند تا بفهمند ناامیدی یا امیدواری هرگز معنایی نداشته.

امروز نتواسته اند و فردا میتوانند یا برعکس ده سال در رفاه زندگی کرده اند و حال باید زندگی متوسط یا حتی پایینی را تجربه کنند.

همه ی آنها بخشی از زندگی و انسان بودن است.

یکی از دلایلی که پیاژه علاقه بسیاری به مطالعه زندگی سه فرزندش داشته این بود که میتوانست تمام موقعیت های متفاوت انسانی را ثبت کند.

پیازه از هر سنی یک سری وقایع خاص و اطلاعات کسب کرد و در نتیجه ی سالها پژوهش، این روانشناس نتیجه گرفت که رشد یک تغییر پایدار در تمام دوره ی زندگی ست.

نتیجه گیری

ناامیدی یا امیدواری وقتی به کل زندگی آدمی نگاه کنیم فقط محصول توهم او برای برهه ای از زمان بوده.

آنچه واقعا برداشت میشده رفتار بیرونی و حرکت به سمت اکنون است.

زیرا آن چیزی که برای گذشته یا اینده باشد اکثرا با انفعال یا نابودی مواجه خواهد شد. چون چیزی جز یک ابهام ذهنی نیست.

 

بدون دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *