مقدمه
زیگموند فروید بهعنوان یکی از پیشگامان علم روانکاوی، روشی را برای کاوش در ضمیر ناخودآگاه و تأثیر آن بر رفتار انسان معرفی نمود. از آنجایی که افسردگی بهعنوان یکی از بیماریهای شایع در افراد مختلف است، به نظر فروید این بیماری یک درگیری حل نشده بین ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه است. در این مقاله میخواهیم نظر فروید را درباره افسردگی بدانیم و در این راستا به بررسی تمامی جنبههای نظریه افسردگی فروید می پردازیم.
نظریه افسردگی فروید چیست؟
فروید بهعنوان یکی از پیشگامان نظریه روانکاوی معتقد است که افسردگی بهعنوان یک درگیری حل نشده بین ضمیر ناخودآگاه و ضمیر خودآگاه است. بهویژه در افرادی که شرایطی همچون غم ازدستدادن عزیزی را تجربه کرده و یا احساس خشم و گناه میکنند. فروید ارتباطی را بین افسردگی و پرخاشگری درونی متوجه شده است. او معتقد است که افراد افسرده معمولاً خشم خود را بهصورت درونی انباشته می کنند و معمولاً خود را برای مشکلاتی که پیش آمده، سرزنش میکنند.
آیا نظریه افسردگی فروید درست است؟
نمیتوانیم بگوییم که نظریه افسردگی فروید میتواند درست یا غلط باشد. در کل میتوانیم بگوییم که نظریه فروید یک دیدگاه تاریخی و تأثیرگذار در علم روانشناسی بوده است که به توسعه روانشناسی مدرن کمک کرده است. همچنین به دلیل اینکه این نظریه مبتنی بر مشاهدات ذهنی و غیرعلمی بوده است، عموماً به دلیل اینکه عوامل بیولوژیکی و اجتماعی تأثیرگذار بر افسردگی را نادیده گرفته، مورد انتقاد قرار گرفته است.
با این حال، نظریه افسردگی فروید بهعنوان اولین نظریه در این حوزه شناخته میشود که به جنبههای عاطفی و روانشناختی افسردگی توجه کرده و اهمیت تجربیات اولیه کودکی و روابط بینفردی را نیز نشان داده است. چنین نظریاتی که توسط فروید معرفی شدهاند، بر نظریات و درمانهای معاصر افسردگی تأثیرگذار بودهاند و همواره مورد تحسین قرار گرفتهاند.
کمی بیشتر درباره جنبههای مختلف نظریه افسردگی فروید بدانیم.
نظریه فروید در مورد افسردگی جنبههای مختلفی را مورد بررسی قرار داده است. فروید همچنین به نقش ID، EGO و SUPEREGO در ایجاد افسردگی پرداخته است. فروید معتقد است که افسردگی زمانی رخ میدهد که ایگو تحت تأثیر خواستههای ID و SUPEREGO قرار میگیرد. در چنین شرایطی که فرد نمیتواند با واقعیت آسیبی که برایش رخداده مقابله کند، افسردگی و اضطراب بر وی غلبه میکند.
همچنین در نظریه افسردگی فروید آمده است که سوگواری بهنوعی پاسخی طبیعی برای فقدان و ازدستدادن کسی یا چیزی در زندگی است. درحالیکه افسردگی یا مالیخولیا پاسخی بیمارگونه و بیش از حد به چنین شرایطی خواهد بود. افسردگی جنبههای مختلفی میتواند داشته باشد. در جنبههای اولیه ممکن است فرد با شرایطی همچون نفرت از خود و دوری از دیگران مواجه شود. درحالیکه در شرایط شدیدتر ممکن است که با افکار خودکشی و آسیب زدن به خود مواجه شود.
در ضمن، بر طبق نظریه افسردگی فروید باید بین افسردگی واکنشی که در اثر یک رخداد بیرونی است و افسردگی درونزا که علت ظاهری ندارد؛ ولی شدیدتر و مزمن است، تمایز قائل شویم. بدین دلیل که نحوه درمان و پیگیری وضعیت بیمار در این دو مدل از بیماری متفاوت خواهد بود.
درمان پیشنهادی فروید برای افسردگی
درمان فروید برای افسردگی مبتنی بر روانکاوی بود. روشی که برای کاوش در ضمیر ناخودآگاه از طریق تداعی آزاد و تعبیر خواب مورد استفاده قرار میگیرد. هدف روانکاوی این بود که به فرد افسرده کمک کند تا تعارضات درونی خود را حل کند، عزتنفس ازدسترفته خود را بازیابد و دوباره با احساسات خود ارتباط برقرار کند.
امروزه نیز روانکاوی بهعنوان یکی از رویکردهای درمان افسردگی در کنار سایر روشهای درمانی، مانند دارودرمانی و ایجاد تغییرات در سبک زندگی مورد استفاده قرار میگیرد. با این حال، برخی از نظریههای فروید توسط تحقیقات مدرن به چالش کشیده یا اصلاح شدهاند و امروزه همه متفقالقول هستند که روانکاوی برای همه افراد مناسب نخواهد بود.
درمان افسردگی چیست؟
سخن پایانی
در این مقاله شما را با نظریه افسردگی فروید آشنا کردیم. در پایان نباید فراموش کرد که افسردگی بهعنوان یک بیماری حوزه روانپزشکی شناخته میشود که افراد زیادی را به خود درگیر کرده است و پیگیری درمان بسیار مهم و ضروری خواهد بود. روانکاوی بهعنوان یک تکنیک درمانی میتواند به بیمار کمک کند تا تصویر واقعی و مثبتی از خود پیدا کرده و احساس گناه و سرزنش خود را کاهش دهد. با این حال روانکاوی یک روند طولانیمدت و فشرده است و نباید انتظار داشته باشیم که پیشرفته قابلتوجهی را در زمانی کوتاه در وضعیت فرد بیمار مشاهده کنیم.
[…] افسردگی ( فروید خود نظریه افسردگی ارائه داده که میتوانید بخوانید) […]